یادی از استاد بهمن محصص و مرور یکی از آثارش به بهانه دوازدهمین سالمرگ ایشان
مجسمه کشاورز و عدم توازن در زندگی معطوف شده
ششم مردادماه 1401 دوازدهمین سالمرگ بهمن محصص نقاش و مجسمه ساز دغدغه مند ایران معاصر بود؛ هنرمندی که دهم اسفندماه 1310 شمسی در شهر رشت دیده به جهان گشود و از نوجوانی که در کنار حبیب محمدی استاد خود نقاشی را آغاز کرد تا آخرین روزهای زندگی خود در هنر و خلق آثار تجسمی تلاش میکرد مسیری برای فهم مشترک و عمیق تر مخاطب از مسائل زندگی فردی و اجتماعی تمهید کند.
بهمن محصص در نگاه منتقدین هنری بیشتر هنرمندی آوانگارد و حتی نخستین هنرمند پُست مدرن در ایران معاصر شناخته میشود، چرا که باور راسخ او
... دیدن ادامه ››
به امکان گفتگو میان نقاش با مخاطب فرصت بیرون جستن از تکنیکها و اسلوب رسمی را به او میدهد تا به زعم خود ، هم به مدد «اسپونتانه spontané» و خودانگیختگی و هم با مراجعه کاملا انتقادی و همزمان به میراث نقاشی ایرانی و شرقی و اکسپرسیون نقاشی مدرن و ایضا روح مدیترانهای طرحهای خود را از شروع قوس، کمان و خـط وارد معنی تازه ای بکند تا به مخاطب خود فراتر از همه ادعاها فرصت مداقه و نگاه کردن بدهد.
در پژوهشهای هنر اجتماعی و طرح مسأله ای که ایهاب حسن برای درک تمایز هنر پست مدرن از نیمه دوم قرن بیست تا به امروز ارائه کرده، ویژگیهایی چون بدخوانش، آفرینش زدایی و ایجاد نقصان در طرح ترجیح آمیزش طرحها به تمایز و همین طور پادشکل، پاتافیزیک و هم نشین کردن الگوها و ضد روایت شدن وجه مشترک همه آثاری قرار میگیرند که در عین استفاده از تکنیکهای هنری رایج از آن ساخت شکنی نیز میکنند.
این مواجهه از آثار اندی وارهول در نقاشی و طراحی آغاز میشود، اما در هنر معاصر ایران تعداد اهالی تجسمی که مخاطرات مادی و معنوی ورود به این سیاق را قبول کرده باشند بیش از تعداد انگشتان یک دست نیست.
اهمیت آثار محصص برای نقد اجتماعی و تأمل درباره شرایط سیاسی اجتماعی ایران معاصر از دهه 1340 شمسی تا به امروز شاید بیشتر از سایر هنرمندان تجسمی باشد، چرا که محصص در هر یک از طرحهای نقاشی خود به نوعی با شکستن اسلوب آشنا برای چشم مخاطب بومی و غربی با خروج از رمزگان مسلط در نظام ذهنی و زبانی به نوعی گویش فردی را بین اثر و مخاطب آن به اشتراک میگذارد. محصص به زعم خود، نه در پی شکل دادن آثار نقاشی برای درخشیدن در موزههای بزرگ اروپایی و آمریکایی و یا زینت دادن به دیوار خانه پیرزنی مرفه برای مثال در یک ویلای مجلل در غرب بلکه در پی به اشتراک گذاشتن دغدغههای انسانی و رسیدن به فهم عمیق تر مسائل است؛ به همین خاطر هم در نقاشی و هم در مجسمه سازی بدون اصرار روی ترسیم و تبیین رویکرد پست مدرن خود تنها اثر را خلق میکند و البته در ظرافتهایی که برای نقاشی و مجسمههای خود برمیگزیند نقدهای سیاسی اجتماعی خود را هم بیرون از دوقطبیهای لیبرال و مارکسیسم که وجه رایج منازعات فکری دوره خود او بود، بیان میکند.
مثالهای بی شماری از بیان نقد سیاسی اجتماعی محصص را میتوان در آثار او مرور کرد که نه مانند یک بیانیه سیاسی زمان مند و قابل انقضاء بلکه دقیقا تا دههها پس از خلق اثر، قابلیت ارجاع به مسائل امروز ایران و جهان را نیز دارند؛ از «خط و نشانِ مینوتور» برای تداعی درد و فهم چرایی و چیستی ِ استبداد و خودکامگی تا تابلوهای «حلبچه» و«هفده شهریور» برای بیان ِ عدمِ بیان درباره فاجعه و جنایتهای بزرگ و همین طور آثاری نظیر نقاشیِ «شرم / دختر عروسکی» که کمتر مورد بحث و نقد پژوهشگران و محافل هنری قرار گرفته اند و از مجسمه ای مانند نی لبک زن که به سبب ارجاعات معنادار به اساطیر یونانی ِ «ساتیر» و فان در مفاهیم رومی دست کم در اروپا شناخته شده ترین اثر اوست و یا مجسمههایی مانند کشاورز، لدا و قو و همین طور آثاری که به انگیزههای گوناگون و یا دخالتهای سیاسی از میان رفتند.
با لحاظ وضعیت امروز جامعه ایران از جنبههای گوناگون اقتصادی،اجتماعی و سیاسی پرداختن و مرور ِ مجسمه کشاورز بیشتر و بهتر بتواند تقارن نگاه نقاد و تیزبین این هنرمند با وضعیت امروز و معاصر بودن این هنر را محل نظرورزی قرار دهد:
طرح واره اصلی مجمسه کشاورز را پیکره مردی در حالت ایستاده میبینیم با چهره به تعمد محو شده و البته نوعی ایجاد پارادوکس به واسطه پادشکل شدن صورت و بدن که همانند آثار اندی وارهول و هنر پست مدرن در قرن بیستم تردید و پرسش را با بدخوانش از یک متن یا فرم آغاز میکنند. مسأله ای که در پیکره مجسمه کشاورز بسیار خودنمایی میکند، تاکید روی عدم تقارن برای این بدن انسانی است، چنان که مخاطب حتی بدون آشنایی با مبانی هنر تجسمی و نقد فنی مجسمه نیز میتواند به آسانی این را درک کند که کج شدن پیکره انسانی به یک سمت هم نشانه و ارجاعی به خستگی و مضمحل شدن بدن و زیست اوست و هم در عین حال اتکای آن به چوب دستی برای ایستاده ماندن درست از نقطه ای زیر ساعد دست راست آغاز میشود که نشان میدهد دست چپ مرد کشاورز به تنهایی توان نگه داشتن چوب دستی را ندارد! در پیوند معنادار با همین بدخوانش از طرح بدن انسانی، محصص تصمیم گرفته تا بجای کامل کردن مجزای دو دست کشاورز از آمیزش ِ آشفته دو دست نیز استفاده کند تا دقت مخاطب روی دو دست کشاورز را بیشتر کند: به همان میزان که دست راست بلندتر از دست چپ طراحی شده و انگار فراتر از زیست انسانی با دو ساعد در دست راست مواجه هستیم به این نیز شک میکنیم که اصلا کشاورز به کدام سمت ایستاده و آیا چوب دستی نقطه اتکای اوست یا حالتی برای تداعی مطایبه و شوخی در فرم بدن او مورد اشاره هنرمند بوده است؟
در مقایسه با پیکره عضلانی و پرپیچوتاب مرد نیلبک زن، با ساقها و ساعدهای نوکباریک در مجسمه کشاورز هم برجسته سازی عضلات و پرپیج و تاب کردن پیکره نقطه ارجاع بهمن محصص به مسائلی در واقعیت سیاسی و اجتماعی دوره اوست؛ با این تفاوت که «مرد نیلبک زن» با دست گذاشتن روی اسطوره شناسی یونانی و رومی تداعی نوعی پرسش از حقایق معنوی زندگی را دنبال میکرد که شاید جهانشمول تر و فراتر از آسیا و اروپا و آمریکا با مخاطب سخن میگفت اما مجسمه کشاورز از پیکره پر پیچ و تاب سوژه به نوعی محدود شدن او را یادآوری میکند. پیکره کشاورز محصص در نگاه اول و بر اساس دو پای تقارن یافته رو به مخاطب ایستاده اما در نگاه و مشاهده عمیق تر کتف و دستهای او به سمت دیگری متمایل هستند و گویی هنرمند سوژه خود را در موقعیت زمانی پس از کشت و کار روی زمین یافته در حالی که محصول را به ثمر رسانده و یا راهی بازار عرضه و تقاضا میکند اما نه از زمین خود و نه از محصول زراعی به «بهره مندی» نرسیده و خستگی در تن او مانده است!
در این پیکره پاهای کشاورز هم به نسبت ِ دستها و بالاتنه او بسیار نحیف شده اند و از زانوی او فقط استخوان ِ پا باقیست! با این همه اگر بهمن محصص میخواهد مجسمه کشاورز همچون دیگر مجسمههای او بدون وزن به نظر برسد، پس چرا به چوب دستی اش تکیه کرده و چرا به سمت و سوی دیگری غیر از سوی اصلی ایستادن عطف شده است؟ اینها پرسشهای مخاطب درباره پیکره ای هستند که هنرمند احتمالا نه فقط از یک واقعیت و ابژه عینی بلکه دهها و صدها واقعیت آنرا با تلفیق پیکره سازی غربی و سنگ تراشی شرقی درهم آمیخته تا رنج بخشی از جامعه خود را یادآوری کند. بدون اشاره مستقیم بههانا آرنت و مسائلی که ذیل نتایج عدم توجه به بهره مندی نیروی از تولید خود به مثابه تمایز میان رنجبر «Laborer» و کارگر «Worker» مطرح میکند و تبعات آن را زندگی معطوف به غیر خود برمیشمارد، میتوان دریافت محصص نیز ژرف تر از روشنفکران هم دوره خود و حتی بدون مطالعه آرنت چنین نقطه نظری را با مخاطب خود به اشتراک گذاشته است.
مجسمه کشاورز طی سالهای دهه 1340 شمسی و پس از آغاز اصلاحات ارضی و آغاز آشفتگی در نظام کشاورزی ایران ساخته شده و در واقع ارجاعی برون متنی است؛ ارجاع به واقعیت بی برنامگی و محاسبات اشتباه در زمینه آموزش زارعانی که قبل از اصلاحات ارضی عمدتا دیدگاه اقتصادی کلان و طولانی مدت نداشتند و پس از تصمیم سیاسی حکومت پهلوی برای بخشیدن مالکیت زمینها و اراضی کشت به آنها، نتوانستند مدیریت سالیانه درآمدها و همین طور مدیریت آب را بر عهده بگیرند و به زودی دچار تهیدستی شدند و به جای ادامه کشاورزی و تولید زراعی راه ِ زندگی در حاشیه کلانشهرها را در پیش گرفتند. گذشته از تأثیرات سیاسی و اجتماعی، طی تمام دهههای پس از اصلاحات ارضی هم در شروع سده جدید شمسی و دوره حاضر، هنوز ارتباط معنادار بخش کشاورزی ایران با سایر حلقههای زنجیره تولید و انباشت سرمایه در عرصه صنایع، معادن و خدمات مورد توجه سیاستمداران قرار نگرفته و بجای کشاورزی، ورود و خروج سرمایه به بازار مسکن هدف اصلی برنامهها و سیاستهای کلان دولتها بوده و شعار «مسکن، پیشرانه قطار اقتصاد» بخصوص از دوره سازندگی تا به امروز حتی اجازه نداده تحقق یا عدم تحقق بهره مندی کشاورزان از دست رنج خود به یکی از سرفصل گفتگوی سیاسی و اجتماعی مبدّل شود.
بحران ناشی از همین وضعیت در کشاورزی و نیروی کار فعال در این عرصه برای سرزمین ایران که اقلیم چهارفصل و فرصتهای وسیع کشاورزی و باغداری یکی از مهم ترین پایههای قدرت اقتصادی و سیاسی آن طی سدههای متمادی بوده همچون حذف صورت و حتی سر از پیکره مجسمه کشاورز و اغراق هنرمند در برجسته و ریزساختن برخی اجزای بدن ِ آن، بحرانهای در هم تنیده دیگری را نیز برای جامعه ایران به دنبال داشته و نظرورزی در پیکره مجسمه کشاورز از بهمن محصص شاید ذهن مخاطب را برای یافتن پاسخهای درست و عالمانه برای وضعیت امروز ایران هم آماده تر سازد!
http://azadyeno.blogfa.com/post/193
____________________________________________________________________________________________________________________________________________
پ.ن : این چند خط رو برای پنجشنبه نوشته بودم اما متأسفانه محدودیت در دسترسی نت اجازه نداد تا امشب روی تیوال قرار بگیره
پ.ن2 : این یادداشت در شماره امروز روزنامه مردم سالاری نیز منتشر شده است
https://www.mardomsalari.ir/newsletter/220657 *** https://www.mardomsalari.ir/images/magazine/0001/files/atfl00005785-0009.pdf