پیش از ورود شخصیت مهیار بشدت کسل شدهبودم و گفتم ای دل غافل دل از من نبرد این همه هم انتظار دیدنشو کشیدم..... نمایشنامه بشدت برام خطی داشت پیش
... دیدن ادامه ››
میرفت و خسته و کلافه بودم و حرفهای بیپایه و اساس بغل دستی که بهشون تذکر هم دادم ولی متاسفانه عاری از شعور بودن و گوش ندادن و حرکات چیپشون رو تکرار کردن، مزید بر علت شدهبود که اون لحظات کوفتم بشه. من فقط گفتم توی سالن تئاتر حرف نمیزنن ممنون میشم رعایت کنین بعد یه لحنی گرفتن و جوری با من حرف زدن که حتم پیدا کردم اولین باره تو عمرشون تئاتر میبینن و خیلی بهشون خرده نگیرم، بالاخره ندید بدید هستن و تا گسب تجربه کنن و فرهنگ تئاتر و سالن تئاتر دستشون بیاد زمان میبره.
اون وسط هم هی مزه میریختن میشه تو سالن تئاتر خندید میشه فلان کرد وای ناز بشی الهی گفتن که دیگه انقدر جواب ندادم و محل نگذاشتم که خودشون از برق کشیده شدن. اینها از کجا سر از تئاتر در میارن؟ یعنی واقعا کسی که وسط تئاتر با تق و توق کفششو در میاره پاهاشو میماله واقعا نمیدونم از کجا اومده. این یه نمونهرو خدایی ندیدهبودم. از انسان بودن فقط شمایلش رو داشتن. فرهنگ صفر.
این صدای یهو بوق بوق کردنها واسه ساعتهای دیجیتاله؟ من ندارم ولی حتم دارم صدا از اینهاست نمیدونم واقعا دستتون نکنین توی سالن تئاتر هی بوق بوق صدا میاومد وسط سالن..... از جهت تماشاچی امشب شاهد افراد بشدت دونمایهای بودم.
دیگه تا اینکه شخصیت مهیار اومد و کیف کردنم از نمایش شروع شد و حظ وافر بردم. چقدر لهجهش خوب بود انصافا چقدر بازیهاشون خوب بود. کیف کردم کیفها کیفففف. گریمها و لباسها وای وای. دیگه از اون لحظه به بعد همهچیز به جونم نِشست.
شبمو ساختین دمتون گرم و خداقوت 💙🥰 از یک ستاره یهو به ۵۵ ستاره برام تبدیل شدین. بازیهاتون ۲۰ که نه ۲۰۰ بود انصافا.