خیلی نیاز نیست در این حد واقعا راجع به سزار دونستن ولی من چون دیدم مطلب خوبیه گفتم به اشتراک بگذارم اینجا تا دوستانی که نمایش رو دیدن خط و
... دیدن ادامه ››
ربطش رو باهم بسنجن
روز ۱۵ مارس مکررا به سزار راجع به خطری که او را تهدید میکرد، هشدار داده شده بود. کالپونیاه -همسرش- به سبب خوابی که دیده بود، دچار وحشت شده و کوشید که شوهرش را از رفتن به مجلس سنا بازدارد. سزار در بدو امر تسلیم نظر همسرش گردید ولی موقعی که دسیموس -یکی از توطئهگران- به دنبال او آمد، وی عازم مجلس سنا گردید.
وی در بین راه به فالگیری برخورد که قبلا او را از واقعه شومی که دروز ۱۵ مارس رخ خواهد داد برحذر ساخته بود. سزار با خنده به او گفت:
به طوری که میبینی روز ۱۵ مارس فرارسیده و واقعه شومی رخ نداده است.
فالگیر پاسخ داد: صحیح است ولی هنوز این روز به پایان نرسیده است.
اندکی دورتر، خطیبی به او نزدیک شده و یادداشتی را به وی تسلیم و تقاضا کرد که بیدرنگ آن را بخواند. این یادداشت از وقوع توطئهای که در شرف انجام بود خبر میداد. سزار یادداشت را گرفت ولی آن را نخواند. گویی وی تقدیر را به مبارزه میطلبید.
هنگامی که سزار وارد مجلس سنا گردید و به سوی صندلی مخصوص خود قدم برمیداشت، تمام سناتورها به احترام او از جای بلند شدند. در این موقع یکی از توطئهگران به عنوان این که تقاضایی از سزار دارد، به او نزدیک شد و سایر توطئهگران به بهانه پشتیبانی از تقاضای همکار خود، دور سزار جمع شده و او را محاصره کردند.
سزار برای رهایی یافتن از این محاصره از جای خود برخاست. در این هنگام تولیئوس سییمبر -یکی از توطئه گران- شنل سزار را گرفته و او را به سوی خود کشید و کاسکان – یکی دیگر از توطئهگران- با خنجر ضربهای به گردن او وارد آورد.
سزار روی خود را برگرداند و فریاد زد: معنی این حرکت خشونتآمیز چیست؟
در این هنگام توطئهگران از تمام اطراف با خنجرهای برهنه، خود را به روی او افکندند. موقعی که سزار در بین مهاجمان چشمش به بروتوس افتاد، با صدای آهسته و لحن ملامتآمیزی گفت: «بروتوس تو هم (چطور پسرم! تو هم جزو آنها هستی)…»
آنگاه سزار صورتش را با شنل پوشاند و بدون آن که مقاومتی از خود نشان دهد در زیر ضربات مهاجمان از پای درآمد.