در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | میثم هنزکی درباره نمایش مرثیه ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ: قبلا برای کمی طویل بودن این یادداشت عذر میخوام ، هر کس خواند منت نهاد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:12:17
قبلا برای کمی طویل بودن این یادداشت عذر میخوام ، هر کس خواند منت نهاد و هر کس نخواند مهرش در دل مستدام است .


آینده از آن شماست ، آنگاه که ... دیدن ادامه ›› صدای ناقوس کلیسا در مرگ تاریکی از دور به گوش جان می رسد و موذن بر ماذنه خبر از سپیده دمی عنقریب میدهد ..
شب بساط بر خواهد چید و خورشید به زودی از پس سیاهی سر بر خواهد آورد و خاک سرد و ماتم زده ی این سرزمین را به سرانگشت هنرمند خویش خواهد نواخت و دیگر بار بارور خواهد شد این زمین خفته ی خسته از بی مهری زمان ..
آسمان آبی لاجوردی را بالای سرتان میبینم روشن تر از روشن و پرنده گان نغمه خوان باز خواهند گشت به این دیار دود آلوده ی خاکستری فام …
( برای تیم اجرا گران و بازیگران جوان نمایش محترم مرثیه ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ که به حق در این اجرای سنگین و نفس گیر درخشیدید )


نمایشی فرم محور که پرفورمنس گونه آغاز ، ادامه و نهایتا خاتمه میابد و آنچه بیش از همه در آن نمود پیدا میکند جنبه های فیزیکال آنست که عمده ی بار آن بدوش اجرا گران است و صد البته بازی پخته ی بازیگران آن در پیوند با دیالوگ هایی ثقیل و پر کلمه و تغییر صحنه هایی پی در پی ، زمانبر و بدون خطا همگی نشان از تمریناتی طولانی و طاقت فرسا و درک درستی از صحنه دارد که موضوعیست بسیار ارزشمند .
نور و موسیقی نیز به همان میزان پویاست و در هر صحنه به فراخور موقعیت اجرایی آن را همراهی میکند .
طراحی لباس هایی خوب که با اندک تغییراتی در جزئیات میتوانست به خیلی خوب مبدل شود و در کنار گریم های خلاقانه آن ترکیبی به یاد ماندنی تر را ایجاد کند .
در این میان اما طراحی صحنه ی قابل توجه و چشمگیر اثر نیز همچون سایر موئلفه های آن موءید این است که تا چه حد این نمایش و مخاطبین آن برای خالقین اثر حائز اهمیت است .
نمایش همه چیز دارد ، کارگردانی کاملا موثر و محسوس ، بازی و اکت ، دیالوگ های پر طمطراق ، موسیقی ، شعر ، گریم ، طراحی صحنه و لباس ، طراحی نور ..
و در یک کلام پکیجی کامل از یک نمایش تمام عیار بر صحنه است ، اما مسئله اینست که نمی گویم هیاهویی برای هیچ اما فی الواقع برای چه ؟!
با توجه به در هم آمیختگی دو داستان کاملا مجزا یکی در قالب مثنوی و با محتوایی عرفانی و دیگری واقعه ای بر بستری تاریخی و با دو هزار و اندی سال فاصله بین پیدایش هر یک ، بعید به نظر میرسد نویسنده مقصودی بیش از قصه پردازی ایی صرف نداشته باشد !
اما نه تنها متن خودبسنده گی ندارد که حتی مطالعه ی متونی که میتواند پیش نیاز محسوب شود نیز به درک آنچه می باید از تماشای این اثر بسیار پر زحمت منتهی شود کمکی نکرد !
اگر پیام نمایش را تنها به اندرزهایی اخلاقی پیرامون وجوب ایجاد اتحاد و خرد جمعی و پیکره ی واحد برای ایجاد جامعه ای آرمانی و یا انزارهایی اندر تقبیح قدرت طلبی و پیامد های ناگوار آن تقلیل دهیم به نظر میرسد جفا در حق اثر باشد !
چرا که بدین ترتیب و با چنین رویکردی هر دو یا چند داستان یا واقعه ی تاریخی را میتوان با هم ترکیب کرد و با اندکی پیرایش برداشت ها از آن استخراج کرد !
اینکه منطق الطیر عطار نیشابوری را بتوان با ماجرای توطئه و ترور ژولیوس سزار رومی منطبق ساخت و از آن خروجی گرفت یقینا ذهنی خلاق میخواهد اما چرایی های بسیاری همچنان برام باقیست .

نهایتا علی رغم عدم ارتباطم با متن و عدم هر گونه دریافت از فحوای آن همچنان برای ارزشهای اجرایی اثر احترام قائلم و خسته نباشید جانانه ای عرض میکنم به این گروه پر تلاش و خستگی ناپذیر و به امید دیدار شما در آثاری دیگر و به روی صحنه .

پ . ن :
به نظرم مطمئنا سالن ناظر زاده برای اجرای شما محل مناسب تری بود .

هنزکی خیلی خاطرت عزیزه که من تنبل و خوابالود این همه‌رو خوندم. خداشاهده خیلی خاطرت عزیزه. واج‌آرایی خ 😁
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
ملانقطی تیوال
حیف شد واقعا نشد بمونم 🥲 ولی هیجانشو هنوزم دارم هم کتابخورها رو هم بعدش رئالیسم مصنوعی.... حقیقتا جفتشون منو ساخت.
نوش 🌹
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
میثم هنزکی
نوش 🌹
فکر کن شما بعد اینا یه موتور سواری هم با یه وسپای آبی می‌رفتم دیگه بهشت بود. حیف حیف حیف حیفففففف :)))))
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید