هر کس مذهبی هست
طرفدار حکومته؟
این چه استدلالیه؟

تا مردم یاد نگیرند به هم احترام نگذارند
که در این پیاده روی در حال یادگیری هستند
یاد نمیگیرند جامعه خودشون رو اصلاح کنند

بنده ... دیدن ادامه ›› گفتم اگر راحت هستید جنبه مذهبی رو از پیاده‌روی بردارید
چه می‌ماند؟ جز این است که یک عده کنار خم مسافتی را
کنار هم طی می‌کنند
چه چیزی با ارزش تر از این برای یک جامعه
متعصب نباشیم.

درسته، ماهیتشو نمیشه نقد کرد
یکی دوست داره انجامش بده، حالا اینکه شخصی مخالفتشو با عقیده ای بیان کنه و بگخ بنا به این دلیل درست نیست نمیشه تعصب، میشه حق اولیه یک انسان!
از این هم نمیشه چشم پوشی کرد که این رو حکومت کرده دلیلی بر بیشتر دین دار شدن ملت!
علاوه بر اون این همه بودجه برای تبلیق دین به نظر در همچین شرایطی قطعا ... دیدن ادامه ›› قابله نقده.
دیگه همه در ایران میدونن اگر بخواند راجع به اسلام بدونند چیکار باید بکنند، یک کتاب واحد هست که بهترین مرجعه و اگر اونم نخواست صد تا تفسیر هست و صدها کتاب دیگه، اما اگر بحث این باشه که به زور مردم رو مسلمون کنیم و یا چیز دیگه ای، قاعدتا قابل قبول نیست.
و در مجموع این هزینه های سنگین بابت پیاده روی اربعین در این شرایط مملکت به نظر جفا در حق مستمندانه.

مدتهاست که حکومت تمام آیینها و مراسمات مذهبی و چنین تجمعاتی را به نفع مشروعیت بخشیدن بر نظام جور و فساد خودش مصادره به مطلوب کرده است. کاری که البته در طول تاریخ سابقه طولانی دار د همانطور که شاه اسماعیل صفوی با بسط مناسک مذهبی جنایت وحشتناکش در شیعه کردن مردم را وظیفه ای الهیی قلمداد میکند چرا که امام زمان شخصا شمشیر را به دور کمرش بسته!

پس اگر ما به دنبال اصلاح وضع موجود هستیم باید متوجه شکلگیری چنین پانارومایی که به دنبال تقدیس وضع موجود است باشیم و از آن دوری کنیم

هاول در کتاب قدرت بی قدرتان سبزی فروشی را مثال می زند که صنف به او شعارنوشته ای میدهد و او هم آن را به ویترین چسبانده نه چون به ... دیدن ادامه ›› آن اعتقادتی دارد نه چون روال کار اینگونه هست و می خواهد بی دردسر زندگی کند. این سبزی فروش در واقع با تنها صدایی که رژیم قادر به شنیدن است اعلام وفاداری میکند در واقع فواعد از پیش تعیین شده بازی را میپذیرد اما با این کار خودش هم یکی از این بازیگران این بازی میشود و ادامه بازی و حتی اصلا وجود خود بازی را امکان پذیر میکند.
هاول می گوید ایدئولوژی اگر پلی باشد میان نظام و فرد در مقام فرد، همین که او قدم روی این پل می گذارد ایدئولوژی همزمان بدل به پلی میشود میان نظام و فرد در مقام یکی از اجزای تشکیل دهده این نظام