در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | زهره مقدم: mist مه فیلمی در ژانر آخرالزمانی با سبک درام است که به جرات می‌توان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:30:32
mist
مه فیلمی در ژانر آخرالزمانی با سبک درام است که به جرات می‌توان گفت یکی از معدود فیلم های با پایان متفاوت و‌ نفس گیر دوران خود می‌باشد.
اگر سریال walkingdead را دیده باشید در این فیلم با cast آشنای آن روبرو خواهید شد. و شاید با من موافق باشید که سه فصل نخست این سریال بسیار خوش ساخت و همچون mist نفس گیر بوده است.

تماشاگر در این فیلم با داستان آشنای محبوس شدن عده ای هنگام حمله نیرویی خارجی غیر زمینی یا متخاصم روبرو می‌شود و‌لحظه به لحظه اتفاقات جماعتی ترسیده را دنبال میکند که یک به یک با بحران های فردی و‌جمعی دست به گریبان می‌شوند.

فیلم از دیالوگ های شعارزده وموقعیت های تکراری به دور است و چالش های جذابی با مفهوم جامعه بی‌قانون،مذهب و همنوع دوستی ایجاد می‌کند.

قهرمان ... دیدن ادامه ›› داستان تا به انتها ما را همراه می‌کند و در کنار بازی خوب حس امنیت و همذات پنداری به بیننده می‌دهد.
تا سکانس پایانی که به یکباره همه دیوارها فرو ریخته و ترس و ابهام از چرایی این اتفاق ببننده را در جای خود میخکوب می‌کند.
mist به ابهام نیز معنی می‌شود.
در اینجاست که موسیقی شاهکار تیتراز پایانی این فیلم که حتما آن را همه در جایی شنیده ایم قاب را تکمیل میکند.
اسپویل
صدای مادر زمین با ضجه های سوزناک که حتی پس از نجات یافتن نمی‌تواند در مقابل اتفاقی که برای قهرمان داستان افتاده است نگرید.
اگر با دقت به موسیقی گوش دهید به عمق بیشتری از این شاهکار موسیقیایی پی خواهید برد.
صدای گریه زنی که بدون موسیقی، خود در حال ساخت یک ملودی از گریه خود است.


mist درباره امید است. امیدی که انسان تا آخرین لحظه نباید از آن دست بکشد.
در این فیلم ارتش نجات دهنده معرفی می‌شود اما
چهره مادری که با امید و‌عشق مادرانه در همان ابتدای فیلم به نجات فرزندانش شتافته نیز خودنمایی می‌کند.

امید که هیچ مادری در زمین داغدار فرزندی نباشد.
امیدکه همذات پنداری ما روزافزون و غم دیگری غم ما باشد.
امید که ...
درود زهره مقدم..
برای من خیلی معمولی بود و شبیه فیلمهای هالیوودی..
تنها دلیلی که نگاه کردم اسم فرانک دارابونت بود...
اما برای من زمانی ارزشمند شد که ۴ گلوله داشت و ۴ نفر را کشت از جمله بچه را...
احساس کردم من نیز همین کار را می کردم... و بعدش اسلحه را در دهانش گذاشت و شلیک کرد...
بدنم لرزید!
و بعد بیرون آمد و گفت: ... دیدن ادامه ›› بیا لعنتی من اینجام! بیا و فریاد می کشید..
انگار خودم بودم... انگار من بودم که فریاد می کشیدم..
و سکانس بعدی که بیرون ماشین هست و ارتش به کمک اومده
و با نفربرهاش آدم هایی را نجات داده و نگاه این آدم از زاویه دوربین...
من حِس اش را با تمام وجودم لمس کردم و اول پشیمان شدم و بعدش از کارم درونم دفاع می کردم..
این فیلم را فقط ۲ بار دیدم و ۲ سکانس آخرش را بیش از ۴۰ بار..‌.
جایی که نشان داد فرق دارابونت با کارگردان های سرگرمی ساز هالیوود را...
برای من مرد فیلم بَت من بود...
مردی که هنوز می فهمش و از کارش دفاع می کنم، حتی حسرت که ای کاش ۱۰ دقیقه زودتر ارتش را دیده بودم...
و من بر خلاف خیلی ها، این اُمیدها را واهی و پوچ می انگارم..

همان طور که نتونستم پزشک فیلم (( جاده )) و امید احمقانه اش را درک کنم و قطعاً قبل از زنم، بچه ام را می کُشتم...

کم فیلمی در زندگی ام توانسته بلایی که این ۲ سکانس سر من درآورده، نام ببرم...


۰۴ آبان ۱۴۰۱
H.M.kiani2
😁😁😁👌👌👌 دیالوگ فیلم سرب جمشید مشایخی: هیچکی تا حالا یک شب جمعه سرِ خاک حتی زن ات ندیده.. مرد باید گریه ام بلد باشه! هادی اسلامی: از کجا داداش ما بلد نیستیم، شاید زیادی هم بلدیم! از ...
کاملا موافقم که حس درونیت اینه. چون همین درونیاتت باعث میشه بیرون رو هم حال به هم زن ببینی. حسی قشنگ تر از کمک به دیگران و بخشش و عشق نیست.
فقط میتونم برات دعا کنم.
اما نه تو نه هیچکس دیگه نمیتونه امید من و ازم بگیره.
۰۶ آبان ۱۴۰۱
زهره مقدم
کاملا موافقم که حس درونیت اینه. چون همین درونیاتت باعث میشه بیرون رو هم حال به هم زن ببینی. حسی قشنگ تر از کمک به دیگران و بخشش و عشق نیست. فقط میتونم برات دعا کنم. اما نه تو نه هیچکس دیگه ...
وقتی پدر یا مادر میشی...
یک چیز کاملاً مشخصه...
امید به زندگی..
امید به یک کودک...
یکی از نیازهای مهم فرزند، در کنار همه مقولات زندگی، اُمید است... اُمید است که زندگی را جلو می برد... اُمید است که چند میلیارد ... دیدن ادامه ›› انسان روی زمین زندگی می کنند...
تاگور:
هر کودکی که زاده می شود که خدا به آینده بشر امیدوار است...

و اگر مثل من امیدی نداشته باشی باید کودک داشتن را از خود سلب کنی... همین کاری که من کردم...

از لطف ات نسبت به خودم که همانا دُعا کردن و چیز نیک خواستن سپاسگزارم...
۰۶ آبان ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید