در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محسن محمدی درباره نمایش مزون: سلام نظرات من به عنوان یک مخاطب عادی: 1. خلاصه ای که از نمایش متوجه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:01:29
سلام
نظرات من به عنوان یک مخاطب عادی:
1. خلاصه ای که از نمایش متوجه شدم: نمایش به نظر نگاه درونی زنی است که خواستگارش(که از شهدای قواص بوده) ... دیدن ادامه ›› است. نمایش ترکیبی از خاطرات و رویاهاست. شاید هم تمامش رویا باشد و در واقعیت اتفاق نیافته است.
2. بازیگری: متاسفانه تون صدای بازیگر مرد و نحوه ادای کلمات برایم آزاردهنده بود. اکت بدن هر دوبازیگر خوب بود ولی ایرادی که گفتم مقدار زیادی از لذت نمایش رو کم کرد.
3. داستان: بخش ابتدایی نمایش با یک آواز غمگین شروع میشه و شکایت از سوز عشق و اینجاست که متوجه میشیم قراره نمایش غم انگیزی باشه ولی متاسفانه رفتارهای "لوس" رضا باعث شد از فضا فاصله بگیرم. بعد اولین بحث سر گم شدن حلقه است که بعد میبینیم حلقه را به گردن آویزان کرده. ایده جالبی بود. چون هم پلاک شهید مشخص میشود(که هنوز نمیدانیم شهید است) و حلقه ای که هیچوقت به دست داماد نرسید.
بعد بحث بر سر تعداد مهمان ها میشود که نکته خاصی برداشت نکردم(در اخر نمایش بنظر به رفقای شهیدش اشاره دارد).
بعد متوجه میشویم پسردایی قصد ازدواج با دختر را دارد.(دراصل بنظر در واقعیت دختر نمیتواند عشق به رضا که شهید شده را فراموش کند برای همین ازدواج نمیکند) واکنش رضا در اینجا هم برایم منطقی نبود. کسی که شهید شده و دیگه در این دنیا نیست چرا باید از این ازدواج عصبی بشه. مگر اینکه همه ساخته تخیل دختر باشد. یا شاید قبل از شهادت این بحث واقعا بوده.
بعد میبینیم که رضا زیر نور قرمز احساس ماهی بودن میکند که جالب است و تا اینجای نمایش تعلیق اندکی وجود دارد ولی دیگر نمایش خسته کننده میشود و تعلیقی وجود ندارد.
بعد میبینیم که دختر در حال بافتن لباس است که رضا سردش نشود و برایمان سوال پیش می آید رضا زیر آب چه کاری انجام میدهد؟ ولی خب همینجا رها میشویم و میریم سراغ بحث درمورد لباس عروس. دیگه از اینجا به بعد نمایش خسته کننده میشه. تقریبا ده دقیقه سر این موضوع بحث میشود با دیالوگ های نه چندان مناسب. حس میکنم این اتفاق در واقعیت رخ داده است و یک خاطره است.
دختر از خانه فرار میکند و با نارضایتی رضا مواجه میشود که این بخش بنظرم برداشت خاصی ندارد جز اینکه میخواهد لباس عروس مدنظر رضا را نشان بدهد و به نظر خاطره نیز نیست و رویای دختر است.
در بخش بعدی ما متوجه میشویم که نامه ها به رضا نمی رسد. و یک کفن نیز میبینیم. اینجاست که متوجه میشویم رضا شهید شده و پیکرش پیدا نشده است. اما این پیچش آن اثرگذاری مطلوب را ندارد. در آخر متن میگم چرا.
در بخش آخر هم در رویای دختر میبینیم که عروسی اتفاق افتاده و دختر بین یکی از چهارچوب ها میرود با لباس عروس که نمای زیبایی بود.
4. چرا نمایش با وجود ایده و نوع روایت مناسب تاثیرگذاری مطلوب را ندارد؟ یک علت به دلیل بازیگری مرد است. این مشکل فقط مربوط به من نبود و سایر دوستانم نیز گفتند. علاوه بر این حتی شخصیت پردازی مرد جالب نیست و همدلی ای صورت نمیگیرد. شخصیت دختر مقداری بهتر است ولی در نهایت مقداری دلسوزی تماشاگر را برمی انگیزد. علت اصلی شکل نگرفتن درام است. نویسنده آنقدر شگفت زده از ایده و فرم روایت شده که این ذوق نگذاشته که پرداخت ضعیف ایده را ببیند. تقریبا از یک ساعت نمایش 50 دقیقه آن فقط صرف پرکردن نمایش با یک کلیشه بود تا به چرخش انتهایی برسد ولی خب اگر شما در 50 دقیقه اول چیزی نکارید، در 10 دقیقه آخر هم برداشتی نخواهید داشت. دیالوگ ها تکراری و لوس اند(البته تعدادی دیالوگ خوب هم داشت) و متاسفانه نمایش بدلیل بخش میانی ضعیف و بدون کشش و خسته کننده تماشاگر را از دست میدهد.
5. طراحی صحنه خوب و بجا بود و ایده چهارچوب خالی هم جالب بود.
درکل نمایش به موضوعی پرداخت که خیلی میتواند درگیرکننده باشد ولی بدلیل بازیگری و شخصیت پردازی ضعیف رضا و درام ضعیف، ایده را خراب میکند.
خسته نباشید
پ.ن: لازمه اشاره کنم که این نمایش با تمام ایرادهایی که گرفتم، بسیار شرف دارد به تئاترهای بدون محتوای سلبریتی محور امروز تهران. موفق باشید
stanco، امیر مسعود، سپهر و بهنام شفیعی این را خواندند
مصطفی رنجبری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید