در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهدی خان احمدی درباره نمایش ۶۵۷: نداشتن دغدغه آفت انتخاب متن و اجرای تئاتر است. خسته نباشید گروه محترم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:35:07
مهدی خان احمدی (khanahmadi)
درباره نمایش ۶۵۷ i
نداشتن دغدغه آفت انتخاب متن و اجرای تئاتر است.
خسته نباشید گروه محترم نمایش
ضمن احترام به وقتی که برای تمرین و اجرای این نمایش صرف کردید، بعنوان مخاطب تئاتر نظرم را خدمتتان عرض می کنم.
امشب شاهد یک اجرای ضعیف بودم.
عناصر اجرا بصورت یک دست اشتباه بود.برای اینکه بی دلیل حرفی نزده باشم توضیح می دهم تا اگر اشتباهی از طرف من صورت گرفته با راهنمایی شما تصحیح شود و یا اگر دلایلم صحیح است، تماشاگران آینده کار شما، در خرید بلیط تجدید نظر کنند.
متن نمایش:
دغدغه یک هنرمند در نوشتن یا انتخاب متنی برای اجرا بسیار موثر است و چون با متنی نامنسجم روبرو شدم، حدس می زنم موضوعاتی که در متن به آن پرداخته (در حقیقت نپرداخته) شده بود، دغدغه نویسندگان محترم و کارگردان عزیز این اجرا نبود.
به نظر می رسد که داستان این اجرا، داستان یک راننده مرد (شاید ... دیدن ادامه ›› من درست متوجه نشده باشم و راننده زن ) است با بازی سرکار خانم سیما تیرانداز که قبلا کولبر بوده ( یا شاید فقط از خانواده ای کولبر بوده و من درست متوجه نشده باشم ) و حالا راننده ای است که در تهران ( یا شاید شهر دیگری ) مسافرکشی می کند و شب ها در ماشینش می خوابد و حلقه یک زن مجرد ( یا شاید متاهل یا مطلقه ) را پیدا کرده و بین دادن این حلقه و یا ندادنش مردد است و در آخر حلقه را به زن می دهد.
اگر خلاصه نمایش همانی باشد که در بالا خدمتتان عرض کردم (که بعید می دانم ) متن به خوبی بسط پیدا نکرده و به انواع موضوعات مهم جامعه بصورتی سطحی می پردازد.
موضوعاتی که در این متن به آن پرداخته می شود و هر کدام می توانند موضوع یک نمایش باشند عبارتند از:
کولبری
ماشین خوابی
پیدا نکردن نیمه گمشده
جوانان دهه هفتاد و هشتاد و نود و نحوه نگاه آنها به زندگی
نوستالژی
بدشانسی یک نفر بصورتی که اگر از یک طرف آسمان هزاران در و گوهر فرو بریزد و در طرف دیگر فقط یک اره، آن اره نصیب فرد بدشانس می شود
نا امنی جامعه برای زنان، به صورتی که یک زن باید حتما در دستش حلقه داشته باشد و اگر آن را گم کند مورد حمله جنسی مردان جامعه قرار می گیرد
به تمام این موضوعات در متن نمایشنامه، گاه در حد اشاره ( مثل نحوه زندگی جوانان دهه های هفتاد و هشتاد و نود ) و گاه بصورت ناقص ( مثل زنی که حلقه اش را گم کرده ) و یا بدون داشتن پی رنگ پرداخته شده است.
صرف اشاره به کتاب صد سال تنهایی و رئالیسم جادویی اش که ارتباطی با سیال ذهن ندارد، نمی شود و به صورت سیال ذهن از موضوعی به موضوع دیگر پرداخت.
کارگردانی:
اگر وظیفه اصلی کارگردان، جمع کردن خبره ترین ها و هدایت آنها و سپس دراماتورژی متن و هدایت بازیگران و طراحی میزانسن حساب شده برای متن و اجرای آن باشد، کارگردانی این نمایش در این امر ضعیف بود.
البته اگر
میزانسن اگر صرفا تعیین حرکت بازیگران از یک طرف سالن به طرف دیگر یا بالا رفتن و پایین آمدن از ردیف های صندلی تماشاگران و یا پنهان شدن در پشت مجموعه ردیف صندلی ها و یا ورود و خروج از یک جای سالن باشد، میزانسن درست بود اما اگر طراحی میزانسن وسیله ساخت فضا و ارتباط درست بین بازیگران با هم برای رسیدن به روح متن و انتقال آن به مخاطب و نورپردازی تاثیر گذار در فضا و بازی باشد، چنین چیزی در این اجرا ندیدم.
بازیگری:
بازیگر اصلی نمایش، در بیان سریع یک راننده کمی لات منش و عاشق ناموفق بود و گاهی فهمیدن اینکه جملات چه بودند را به حدس و گمان می سپردم.
طراحی لباس:
نکته خاصی که نشان دهنده شخصیت کولبر و راننده شب خواب و عاشق شکست خورده و انسان بدشانس باشد در طراحی لباس بازیگر اصلی نبود.طراحی لباس بازیگران فرعی هم بخاطر اینکه به نقش آنها اهمیتی در متن داده نشده بود، جای مانور نداشت.
موسیقی و آواز:
اینکه چطور می شود در سالن سمندریان کنسرت تئاتر اجرا کرد و یا اصولا می شد اسم این اجرا را کنسرت تئاتر گذاشت یک موضوع ولی موضوع دیگر این است که از انواع و اقسام ترانه هایی استفاده شده بود که اگر سال پیش قرار بود این نمایش اجرا برود جایگاهی نداشت.
اجرای خواننده اصلی نمایش خوب بود البته به گوش ناآشنای من به موسیقی.
اجرای خواننده بازیگر نمایش هم به گوش من که از تکنیک های خوانندگی و موسیقی اطلاع زیادی ندارم، متوسط بود.
نورپردازی:
به جز ابتدای نمایش که طراحی نورپردازی بسیار بدی داشت و نورهای مستقیمی که توسط بازیگران نمایش نشتسه در ردیف صندلی ها به چشمم می خورد و اذیت کننده و سردرد آورد بود، بقیه نمایش اصولا نورپردازی نمایشی نداشت که احتمالا کار درستی بود چون نمایشی در کار نبود و همه دور هم جمع بودیم و قرار بود همدیگر را نگاه کنیم نه تئاتر را.
قیمت بلیط:
بسیار بالا است.با این وضع اقتصادی در سالنی که کف بلیط فروشی گرفته نمی شود و یا اگر گرفته می شود (بعید است چون کارگردان محترم نمایش از دست اندارکاران با سابقه نمایش تهران هستند و رابطه ها در این موقعیت جای ضابطه را می گیرند) دلیلی برای گرفتن 200 هزار تومن بعنوان بلیط نیست مخصوصا که این اجرا فاقد طراحی صحنه هزینه بر و طراحی لباس گران قیمت بود و می شود حدس زد که دستمزدها هم فقط به بازیگر اصلی و بازیگر فرعی مرد و خواننده پرداخت می شود.
در مجموع، دست اندرکاران تئاتر، خوب است به این فکر کنند که چرا به یک نمایش اجازه اجرا می دهند؟
و هنرمندانی که اقدام به اجرا می کنند هم برای خودشان و زمان و شعور تماشاگرشان بیشتر از همیشه احترام قائل شوند تا شاهد اجراهایی درخشان باشیم.
با آرزوی موفقیت برای تمامی اعضای گروه محترم نمایشی در اجراهای آینده، امیدوارم اگر اشتباهی در تحلیل نمایش داشتم ببخشید.