اجرای خوب و البته بینظیری بود. قصه در ژانر رئالیسم جادویی بود و من فک میکنم خود اجرا سورئال بود. اولش حس شلختگی و ابهام داشت ولی کم کم که نخ داستان، دست آدم میومد، لذتبخش میشد. بازیگرا اجرای سنگین و عمیقی رو به نمایش گذاشته بودن. تا یجایی میشد بذاری بحساب انعطاف بدنی بالا ولی از یجایی بیانصافی بود که هنر و تعهدشون رو نادیده بگیری. دیالوگها یجاهایی وزن داشت ولی یجاهایی به سمت کلیشه و شعار میرفت اما درنهایت وزن ادبی داستان به بعد اجتماعیش میچربید و این باعث میشد با حس رضایت سالن رو ترک کنی.مگراینکه نابخردانه و طبق معمول بخوایم هدف هر حادثه تصادفی ای رو حمایت از خودمون تعبیر کنیم. بنظرم اگه تماشاچی خیلی توی اجراها، دیالوگها، فضای داستان، فضاسازیهای صحنه، موسیقی و سایهها عمیق شه، یجایی بدون اینکه بدونه چرا اشک توی چشمش جمع میشه.