عجب تاتر بی نظیری بود،موش های امیدوار را فراموش نکنیم،واسه چی من باید زندگی کنم!امروز پاشم به اجبار زندگی کنم!آیا من به آسمان نگاه می کنم،آسمانی که در زلالی همانند مردمک چشمای ماست،شب ها همانند بقیه به خواب میروم یا به خانه همسایه نگاه می کنم و افسوس میخورم که چرا،انسانیت رو به زوال است!
دارم چیکار می کنم،رسالت روحم پیدا کرده ام یا در ماتریکس معیوب در چرخشم!
آیا رسالت روحی من،هرم اول مازلو است(نیازهای اولیه)
فریب مغز و بازی های ذهنی را نخوریم
ما روحی هستیم که این بدن به امانت در نزد ماست تا به کمال برسیم.
آمادگی بدنی بازیگران با کفش های پاشنه دار قابل تقدیر است.
ساپو برای من،دلچسب همانند برف زمستانی در این روزهای گرمابخش تابستون بود.