در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علیرضا حسن پور | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:09:38
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بکت در مالون میمیرد به نوعی اقدام علیه نوشتن هایش را در داستان اولی که شروع به نوشتنش می کند به ما اعلام می کند، کما اینکه در همین داستان، داستان خانواده ساپوسکات ها قصد این را می کند که داستان را ناقص رها کند، این رها کردن در نوع نوشتار بکت همچون تبلیغاتی عمل می کند که در وسط سکانس های هیجانی و سرنوشت ساز فیلم های سینمایی انسان را پس می زند، اما در ورای آن پس زدن دچار کششی مخفی می کند، او می گوید: "شاید بهتر باشد که عطای این داستان را به لقایش ببخشم و به سراغ داستان دوم بروم، یا حتی سوم، داستان سنگ، نه، هیچ فرقی نمیکند" او همین جا با جا زدن در داستان اولی، تکلیف خود و مخاطب را با تمام داستان هایی که خواهد نوشت مشخص می کند، او با قصد رها کردن داستان اول، نشان میدهد که داستان ها در گفتمان اصلی داستان از آن جایگاهی که باید برخوردار نیستند، البته این از جایگاه برخوردار نبودن به معنای جایگاه نداشتن نیستند، همان طور که در بسیار از جاها در نوشتار بکت نفی ها به مثابه نفی نیستند، می گوید این داستان را رها کنم و به داستان دوم بروم، بعد هنوز به نوشتن داستان دوم فکر نکرده می گوید حتی داستان سوم، یعنی سنگ، و پرداختن به داستان سوم را نیز این گونه از کار می اندازد "نه، هیچ فرقی نخواهد داشت" پس در ارائه همان داستان اول به طرزی شک دهنده از روی هر سه داستانی که به مخاطب! (آیا خود مخاطب اصلی نوشته هایش نیست) قول نوشتنش را داده بود پرش می کند، می پرد، آن ها را، نوشتن آن ها را نفی می کند، اما در متن خواهیم دید که او با وجود این نفی باز هم به داستان ها ادامه می دهد، چون او چیزی غیر از داستان هایش ندارد، عمده دارایی اصلی مالون، دفترچه اش و مدادهایی که در اختیار دارد است، و ماحصل این دو، نوشته هایش را مورد تمسخر قرار می دهد، و در حقیقت او کل نوشتار خود را، هر آنچه می نویسد را مورد تمسخر قرار می دهد، همانطور که ساپو معلم هایش را به سخره می گیرد، ساپو!
کارِ بسیار تجربی و با جسارت. فهمیدن ذهنِ بهنام شریفی کار سختیه که بازیگر به خوبی به این مهم رسیده.
سجاد داغستانی بسیار باهوش عمل می کنه چه به عنوان کارگردان چه به عنوان نویسنده.
این اجرا چند قدم از نظر کارگردانی رو به جلو بود از نظر من.
به علاوه چند بازیِ خوب.
آقا دو کار قبلی آقای داغستانی رو با بازی خوب شما به یاد دارم
موفق و سلامت باشین همیشه
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
ممنون علیرضا جان 🙏
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
🙏🏻⭐️
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خداقوت به همه ی عوامل این نمایش.