در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمدحسن خدایی درباره نمایش فردا: نمایش فردا محصول یک پروسه تمرینی و تجربی، از کلاس‌هایی است که جلال
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:02:18
نمایش فردا محصول یک پروسه تمرینی و تجربی، از کلاس‌هایی است که جلال تهرانی در «مکتب تهران» برگزار می‌کند. سروش زرینی در مقام نویسنده، طراح و کارگردان و یکی از شاگردان این مکتب، با خوانشی کمینه‌گرایانه از نمایشنامه «نمی‌دونم فردا چی‌ می‌شه؟» تنسی ویلیامز، در تمنای خلق یک فضای انتزاعی مابین زوجی جوان است. زنی گرفتار معلولیت در مواجهه با مردی عاشق‌پیشه که گویا میان رفتن و ماندن سرگردان است و بی‌تصمیم. رابطه این دو نفر، در زمانی چهل دقیقه‌ای، چنان سرد و بی‌روح بازنمایی می‌شود که گویا در آستانه پایان یافتن است. اجرا بیش از اندازه انتزاعی می‌نماید و در گریز از امر انضمامی. حتی اشیای صحنه در این فضای انتزاعی، کمابیش تزئینی و دکوراتیو هستند. فی‌المثل شمع‌هایی که مرد روشن می‌کند و در محفظه‌های شیشه‌ای قرار می‌دهد تا زن بتدریج آن‌ها را خاموش کرده و تاریکی بیشتر را طلب ‌کند بیش از آنکه به امری دراماتیک بدل شود خنثی و بیرونی می‌ماند. نمایش فردا را می‌توان از منظر اقتصاد اشیا و عواطف، قناعت‌ورزانه دانست که نابهنگامی را پس می‌زند. رویکردی که بازی حمیده گل‌محمدی و محمد تنها را هم تا حدود زیادی مکانیکی و خالی از احساسات انسانی کرده است.
نمایش فردا می‌تواند از این محافظه‌کاری فاصله گرفته و بیش از یک نمایش «پایان ترمی» فرض کند. به دیگر سخن نمایش فردا می‌تواند علیه نام پدر شورش کند، از جلال تهرانی و مکتب تهران فراتر رفته و جهان خودبسنده و زیباشناسه‌اش را بسازد. فردایی که قرار است بیاید و امر انضمامی را بشارت دهد و یا امر انتزاعی را تا سرحدات امکان‌پذیرش در آغوش کشد. همان کاری که جلال تهرانی در دهه هفتاد و هشتاد با آثاری چون مخزن، تک‌سلولی‌ها و «هی مرد گنده گریه نکن!» انجام داد و تجربه زیباشناسانه تماشاگران را وسعت بخشید. همان فردایی که در دیروز جلال تهرانی رقم خورده است.