جناب افشاریان ارجمند
عنوان با مسمایی برای نمایش انتخاب نمودید. با احترام تمام اجازه فرمائید، با این نمایش اندکی تفاوت نظر داشته باشم .نظر کار بران عزیز بغایت محترم است برایم . هر چند رسم معمول و عادت مالوف بر این مدار چرخیده که جز نکویی اهل هنر به زبان آراسته نگردد.
سوت کر کننده سکوت در تاریکی سالن اجرا ، نشان از دهلیز تاریکی است که سو سوی نور را ترکه افکنی می کند . تاریکی دقایق پایان نمایش ، من را به خواب فرو برد و از بیداری و هوشیاری غفلت شده چون گذشته غافل ماندم .
در مدت نمایش با شعارهایی که سالهاست تقدس انگاری شده با احساس قالبی مکرر نمایش را دنبال کردم .راوی در تنهایی سلول ، خیال را به خاطرات گذشته پرواز می دهد و در ادامه نمایش تبدیل به گزارشگر آرزوهای !؟ و رویاهای ؟!.
طنز و هجو در انبان مخاطب ، بسان پول خردی که فقط صدای جرینگ جرینگ دارد ،آویخته می شود. انسان بی اراده و نا آگاه مولد تاریکیست . راوی با واگویی از لایه برداری رفتار سوداگرانه نیش و نوشی را بازگویی می کند . هیچ حسی از تنهایی و درد و رنج یک محبوس انفرادی کشیده به هر دلیل بزه اجتماعی یا مصلح اجتماعی ، نه در بازی مشهود بود و نه در من تماشاگر اثر داشت. شاید تجربه راوی نمایش را نداشتیم تا برای ما ملموس گردد.تشبث به زیست و زندگی ارزشمند است و مرگ ، نفرین ابلیس است. نیک آگاه هستم ، تلاش و مرارت شما بایسته و شایسته در کسوت هنر تئاتر ارزشمند و قابل تقدیر است . حس قدر شناسی شما از خانم نیکو بستانی در حضور جمع تماشاگران سالن نشان از تعهد و اخلاق هنری شماست.
پایدار باشید.