نمایش «بک تو بلک» و رابطه هنرمند و مخاطب
یادداشتم را با حکایت استاد چوب تراش چینی شروع می کنم. در قرون وسطی در چین به استاد چوب تراشی سفارش می دهند تا برای انبوهی از ناقوس های کلیساها پایه چوبی بسازد. زمانی که مشغول به کار می شود به این نکته فکر می کند که چقدر می تواند پول کلانی از این راه به دست بیاورد که این امر او را راضی نمی کند. بعد با این فکر مشغول کار می شود که در دل مردم جا باز کند و مدتی بعد او همچنان ناراضی است. دفعه بعد با این نیت که کاری کند که جاودانه شود که باز نتیجه نارضایتی اوست. تا اینکه تصمیم می گیرد فقط پایه ناقوسش را بسازد که این بار، هم برای استاد پول می آورد، هم محبوبیت و هم شهرت و جاودانگی...
سجاد افشاریان در نمایش «بک تو بلک» دقیقاً از این یافته استاد بهره برده است و نمایشی روی صحنه برده است که هم خوب می فروشد و عنوان پرفروشترین تئاتر سال را به خودش اختصاص داده است و سالها همچنان رکوردارش خواهد بود، هم در دل مردم جا باز کرده است و هم خود سجاد را بین مردم محبوب و دوست داشتنی کرده است.
سجاد افشاریان با اجرای این نمایش خیلی از فرمول های موفقیت در تئاتر را جابجا کرده است و این از نبوغ او سرچشمه می گیرد... پرمخاطب بودن بدون سلبریتی، بدون دکور، بدون تولید سنگین، بدون رنگ و لعاب و بدون... هم امکان پذیر است... دلیل توفیق و موفقیت او نیاز به وقت و حوصله و واکاوی ریشه ای و عمیق دارد، اما یکی از دلایل موفقیت سجاد افشاریان طراحی و ارائه مدل شخصیتی ناخودآگاه جمعی هشتادوشش ملیون ایرانی است که در هیئت تک بازیگر نمایش متجلی می شود... سجاد افشاریان این غیرممکن و سخت و دشوار را با هوشمندی تمام عملی می کند و با کلیدواژه ها و کدها و اکت ها و کنش ها و رویدادهایی بخش رؤیاها، آرزوها، ذهن و فکر، نوستالژی ها و احساسات و اکسپرسیون های انبوه مخاطبانش را با ذهن و قلب خود مورد هدف قرار داده و سرگردانی ها و گمگشتگی های انسان معاصر ایرانی
... دیدن ادامه ››
را در صحنه جان می بخشد...
نمایش «بک تو بلک» با انبوهی از صداهای درهم ادغام شده از اقشار مختلف جامعه شروع می شود و در طول نمایش هر دیالوک و اتفاقی برآمده از فرهنگ و تجربه زیسته قشر و طبقه خاصی از جامعه است و هر مخاطبی که این نمایش را به تماشا بنشیند در بخش هایی خودش را خواهد دید و با آن همذات پنداری خواهد کرد... سجاد افشاریان در این نمایش با تجربه و هوش خود که برآمده از شکل و ریخت زندگی خودش هم هست و با پرسه هایی که در جامعه خود انجام داده است، گلچینی از دیالوگ های دراماتیک و شورانگیز مردم جامعه خود را در دل نمایش گنجانده است تا مخاطب نمایش او را آینه تمام قدی ببیند که از هر قشر و طبقه ای که باشد، خودش را در آن ببیند و با نمایش همراه شود. سجاد خودش شاعر است و ریخت و ساختار شعر و ترانه را خوب می شناسد و در این نمایش از جهان و مولفه های شعر و ترانه بهره خوبی می برد... از یک منظری نمایش «بک تو بلک» یک شعر و ترانه است که سجاد آن را از زبان مردم در سالن اصلی تئاتر شهر زمزمه می کند... یک جاهایی از نمایش به شدت احساسی است... یک جاهایی عاشقانه است... و همچون شعر هم در محور طولی که قصه و روایت باشد و هم در محور عرضی که داستانک ها و رویدادهای فرعی باشد به خوبی و به اندازه و به قاعده انتخاب شده است...
و نکته مهم دیگر اینکه در نمایش «بک تو بلک» به راحتی می توان نسبت و تناسب نمایش را با زمان و زمانه فعلی مشاهده کرد و مخاطب به این خاطر نزدیکی زیادی با نمایش احساس می کند و در دل نمایش گام به گام و قدم به قدم با سجاد افشاریان همدل و همراه می شود.
سجاد افشاریان موفق است و او راز موفقیت را می داند و فراموش نکنیم که در وادی هنر دانستن کافی نیست، مهم توانستن است که او ثابت کرده است که آن را نیز می تواند و موفق عمل کردن در تئاتر تبدیل به مهارت او شده است.
در مورد نمایش «بک تو بلک» خیلی حرف ها می شود زد و نیاز به فرصت و مجال بیشتری دارد و به عنوان یک الگوی کار موفق بایستی بررسی و تحلیل و واکاوی شود و قطع یقین نتایج به دست آمده می تواند برای گروه های دیگر نمایشی رهگشا باشد. و در پایان چند نکته ریز که رفع آنها در اجراهای دور بعدی نمایش «بک تو بلک» را موفق تر خواهد نمود. ای کاش تمهیدی اتخاذ شود که دیالوگ ها وضوح بیشتری داشته باشند... ای کاش سجاد حواسش بیشتر به راکورد و حفظ فیزیک افلیج کاراکترش باشد و از آن خارج نشود... ای کاش قدری صحنه های حسی و احساسی را با غلظت مناسبی اجرا کند...
و در پایان اینکه سجاد افشاریان باهوش است، نابغه است، کاربلد است، شگفت انگیز است، مخاطبش را خوب می شناسد، جامعه و مسائل آن را خوب می شناسد، به تئاتر و ظرفیت های آن وقوف دارد و کاری می کند کارستان... امیدوارم همیشه حمایت های لازم از او صورت بگیرد تا او با پشتوانه و دلگرمی بیشتری کارهای ماندگار و پرخاطره ای را روی صحنه ببرد... ایدون باد...