عجب کفتری بود این اجرا ! سینه ها تخت، دور چشمها سرخ مخملی، تیز بال ها شق و رق، پاپرها صاف و لطیف، بدون حتی یک پر غلط تو کل بدن! آب و دون خوردنشو رو کف پشت بوم ببینی و هی حال کنی، بعد این لعبت چلوندنی رو سفت بگیری و کاکل هاشو ماچ کنی و پرررش بدی بره اون بالا یه نقطه بشه تو دل آسمون آبی و تو هم از اون پایین هی "الله الله" کنی و قربون صدقه اش بری.
واقعا هوس می کنی لب شط بهمنشیر اغوای "لیدو" بشی و بعد اینکه یه دل سیر قلیون برازجونی با تنباکوی دخترپیچ زدین با هم غوص کنین تو دل شط و حواست هم باشه کوسه های شط خدای نکرده دست و پای ظریف "لیدو" رو یه وعده خوراکشون نکنن و بعد هم بیاین با تن خیس دوتایی پهن بشین زیر سایه نخل های ناخدا عباس و دوتا نوشابه شیشه ای سیاه تگری برین بالا!
تاتر نبود که این لامصب! نه "تیاتر" می دیدی تو اجراشون، نه ادا و اطوار، نه خزعبل و حرف اضافه و نه قر و قمیش بیخود. فقط یه همه تاتر بود تو دل یه زندگی و یه همه زندگی تو دل یه تاتر.
آوینیونی ها خر کین؟؟ فرنگ و فرانسه سگ کی باشه آخه؟؟ عشقن همین کفترهای طوقی و صرب و سرخ و سینه ای و پاپر خودمون به مولا ! همین که یه ساعت زودتر برسی و اینقدر سیگار بکشی و ساندویچ کثیف بخوری که از بالا به خر خر و از پایین به تر تر بیفتی و بعد سر بخوری بری اون پایین بشینی تو پلاتو سایه و هی شر شر از گرما عرق بریزی و صندلی ها هم مثل بلوک سفت سیمانی، ماتحت مبارکتو نوازش بدن و یک ساعت و نیم بیشتر گودرزی و بقایی و جوشقانی و عساکره رو که یه پرشون به کل "آوینیون" و "برادوی" و "وست اند" می ارزه اون بالا تو دل آسمون ببینی ؛ به "خدای محمد" قسم که این یعنی
... دیدن ادامه ››
همون خود حظ و عشق. همون شب، عشق واقعی دو دستی بهت "هببه" شده و خودت نفهمیدی.
اونی که لباس های پلوخوریتو بپوشی و بری بشینی تو یه سالن شیک و پول شیک تر هم بدی و چهارتا بچه خوشگل مامانی که هنوز پیشابشون کف نکرده بیان اون وسط بپر بپر کنن و به جای بیان تاتری صدای "خرس و خروس" از خودشون صادر کنن و ادا و اطوار طعنه و کنایه و تعریض سیاسی و اجتماعی از خودشون بپاشن رو در و دیوار و با غرغره یه متن مزخرف و آبکی، به خیال خرد خردشون فکر کنن در "فاز" هنر سیاسی _ اجتماعی معاصر دارن گام های سنگینی بر می دارن و پایه های نظام های مارکسیستی و کاپیتالیستی شرق و غرب و داخل و خارج رو با اجراشون به لرزه در اوردن و چند نفر تماشاچی ژیگول سانتی مانتال خرده بورژوا هم اون وسط از فرط تاثیر و هیجان غش و ضعف کنن و همه هم با توهم یه نیم نگاهشون به در سالن باشه که الان حکومتی ها می ریزن تو و وسط اجرا همه رو قپونی می زنن می برن و کل سالن و اجرا رو هم توقیف می کنن؛ به رفاقتمون قسم دوستان که این ها تاتر نیست، "تیاتر" و حتی ادای تیاتر هم نیست.