بهزودی خاکستر و استخوان خواهی بود،تنها نامی از تو باقی میماند، یا شاید حتی نامی هم از تو بر جای نماند، گرچه نام هم چیزی جز صدایی توخالی و تکرار آن نیست. تمام آنچه آدمی در زندگی بدان دل میبندد پوچ و تباه و به درد نخور است؛ انسانها همچون سگهایی غران یا کودکانی در حال نزاعند که لحظهای میخندند و لحظهای دیگر میگریند.امانت، نزاکت، عدالت و حقیقت ار زمین رخت بربسته و به المپ پرکشیدهاند. پس چرا هنوز اینجایی ؟
تاملات مارکوس اورلیوس