میلاد روشنی پایان / استاد دانشگاه و نویسنده ی کتاب های " اتوپیا در رمانتیسم سیاه " و " سینما و مرگ"
نمایش"انسان/اسب،پنجاه/پنجاه" اجرای باشکوه ریتم برای واژگون ساختن ایده ی "تئاتر شقاوت" و ساختن ایده ی " شقاوت تئاتر" است. تئاتر شقاوت بنا داشت تا ذهن ها را از چنبره کلیشه های تاریخی رها کند، اما شقاوت تئاتر به شما می آموزد که چگونه زیر انبوه طاقت فرسای آوارهای تاریخ به امکان هر نوع نمایش رهایی بخشی مشکوک شوید.
تمام آنچه از اردوگاه کار اجباری آشویتس می توان آموخت در سه کلمه طعنه آمیز که بر سر در اردوگاه حک کرده بودند خلاصه شده است: "کار رهایی بخش است" و می دانیم که بنا نبود کسی از آشویتس بازگردد.
اگر همچون بنینی در فیلم زندگی زیباست کمی خوشبین باشید باید رهایی را بی هیچ طعنه ای به کار ببرید. باید از منطق جهان اردوگاه خارج شوید و به این ترتیب به این ایده سرخوشانه در داستان های پریان می رسید که "بازی رهایی بخش است". در اینجا در معنای واژه رهایی دیگر هیچ طعنه ای با بوی مرگ وجود ندارد افسون بازی شما را از تاریخ می کَند و این عین رهایی ست. اما اگر بخواهید در عمق اشباع خیال در آسمان هنر کمی به پایین نگاه کنید، سقوط حتمی ست و اسم رمز این سقوط "بازی شکنجه است" خواهد بود.
"انسان/اسب،پنجاه/پنجاه" پرفورمنسی استادانه برای همین اسم رمز است. از این رو هیچ
... دیدن ادامه ››
اِبایی ندارد که در منطق نمایش، ایدئال نمایش را به پرسش بگیرد و متهم به خود ویرانگری در زمین بازی تئاتر شود. همه چیز باید موکول به پرسش مهم تری شود که در لولای بازی/زندگی جا مانده است: آیا می توان در فاصله ای که به لطف هنر تا اتاق های گاز مانده است، به رهایی رسید؟