برای اینکار زحمت زیادی کشیده شده بود. صرف پرداختن به بیمار مبتلا به شیزوفرنی (اسکیزوفرنی) نوید آن را میدهد که با کار دغدغه داری مواجهیم اما پرداخت شخصیت بیمار به قدری ضعیف است که انگار خود روایت مبتلا به اسکیزوفرنی است. بیمار شیزوفرن نمایش، بی هویت است. معلوم نیست از کجا آمده از چه طبقه و چه خانواده ایست و چه کسی او را به آسایشگاه آورده و عزیزان او کیستند. شیزوفرنی به گسیختن کامل از واقعیت منجر نمی شود بلکه تحریف وقایع تاریخی و ... را در پیوند با رخدادهای خانوادگی و زندگی شخصی فرد مبتلا به همراه دارد در حالیکه کاراکتر اسکیزوفرن نمایش، پیوند چندانی با واقعیت نداشت و یکسره در توهم بود. خاطرات و کاراکترهای واقعی زندگی او نامعلومند و نمایش از زندگی شخصی و خانوادگی او اطلاعی بدست نمیداد و این فقدان پیوند با واقعیت، ارزش کار را به کلی از سکه انداخته بود. خرده روایت رابینسون و مداد و تراش و ... لوس و نازل بود همانقدر که خرده روایت معلم جالب درآمده بود ... در کل کار همراهم نکرد. این شیزوفرنی نبود، کاریکاتور آن بود.