نمایش قابلقبولی بود.
نمره ۶ از ۱۰
نقاط قوت:
۱- ایده نمایشنامه و دغدغه قابلقبول بود. نماد بازی زیاد داشت.
۲- طراحی صحنه خوب، طراحی صدا،
... دیدن ادامه ››
حرکت، نور و گریم قابلقبول بود.
۳- یک بازی قابلقبول دیده شد.
نقاط ضعف:
۱- ریتم متوسط بود.
۲- دو بازی متوسط دیده شد.
۳- طراحی لباس متوسط بود.
با اینکه از ورود به محتوا خوشم نمیاد و بنظرم برداشت هرکس مطابق با الگوهای ذهنی خودش زیبا هست ولی اگه نمایش رو دیدید از این قسمت به بعد بخشی از برداشت منه که ممکنه درست یا غلط باشه.
پدر: نماد جامعه (حاکمیت) مردسالار سنتی بود.
دختر اول: زنان سنتی جامعه بود.
صحنه اول: پدر در مقابل دختری که ترسیده نشسته و در ظرف آب دست میشوید. دستی که انگار به همان خونی آغشته شده که ردش در لباس داخل ماشین لباسشویی و روی ماشین لباسشویی دیگر هنوز به جا مانده. سپس سعی میکند چشمان دختر را با دست بگیرد و این جنایت را از او مخفی کنید.
ذبح فرزند: الهام گرفته از داستان ابراهیم بود.
صاف کردن دسته لیوان و پارچ: پدر وسواس فکری دارد و از نظر روانی اوضاع خوبی ندارد.
زیر انداز: ترجیحم به سجاده بود ولی خب با پوست حیوان کشته شده هم کنار اومدم.
ندای اول: پدر سعی در قربانی کردن دختر دارد ولی با ندای اول وقفهای میافتد و با ظرف قرص برمیگردد. انگار که جامعه مردسالار در زمان بیماریها و نیاز خود از فشار بر روی زنان (قربانی کردن) گذر میکند.
ندای دوم: اینبار دو کلاهخود یا جنگ تمرکز پدر را از قربانی کردن میگیرد ولی همچنان او منصرف نشده است.
ناجی: گوسفند در داستان ابراهیم بالاتر از یک قربانی ساده یک ناجی برای اسماعیل بود. این بار هم در ندای سوم ناجی میآید.
کوله پشتی: نماد تحصیل بود و دختر با کوله پشتی، زنان تحصیلکرده جامعه بودند.
ذبح دختر دوم: پدر قصد به قربانی کردن میکند ولی اینبار دختر اول تحت تاثیر حضور دختر دوم دیگر منفعل نیست و با اعتراض مانع از جنایت میشود.
لقمه نان: لقمهها از دل کولهپشتی بیرون میآید و نتها دو دختر را سیر میکند بلکه از نظر اقتصادی دختر خود را به پدر نیز تحمیل میکند و لقمه در دهانش میفشارد.
مشت مشت قرص: که توسط پدر به دختر دوم تعارف میشود بیشتر به قرص اعصاب و فشارهای روانی میماند و هربار پسزده شد تا جایی که پدر با کلاهخودی بهسر صبرش لبریز میشود و کلاهخود دختر را برداشته و سعی در اصلاح حجاب دختر میکند و با مقنعه قصد به خفه کردن میکند.
دختر اول ناجی میشود: بنظرم حرف درستیه، وقتی جامعه میتونه از اون پدر سنتی عبور کنه که بخش سنتی هم فعالانه همراه بشه وگرنه که نتیجه چیزی جز خفقان دختر دوم نبود.
شست و شو: دختر دوم قصد رفتن میکند ولی دختر اول به سبب باورهایش هنوز میماند و سعی در پاک کردن آثار جنایات میکند.
ماشین لباسشویی: خود تاریخ است که جنایات را از حافظهها پاک میکند.
ملحفه: این پارچهها بنظرم کفن بود. همانطور که در ماشین لباسشویی هم یک کفن خونی بود به این اشاره داشت که این اتفاق به صورت پیوسته در طول تاریخ میافتاده. دختر اول کفن خود را جمع کرده و کنار میگذارد، کفنی که قاعدتا قرار بود برای او استفاده شود.
بازگشت پدر: این رو میشه یک پایان باز برای نمایش در نظر گرفت. پدر با دو پیتزا بر میگردد و گویی دیگر مدرن شده و از پدر سنتی قبل خبری نیست، اما خب کی از آینده و ادامه داستان خبر داره...