سِفرِ پیدایشِ جنایتها
به پیش چشممان خورشید
فرو افتاد بر سنگ و ز هم پاشید
و ما حیران به یکدیگر نگه کردیم
نگاهِ ترس در تنهایی و تردید
- بگو دیگر چه خواهی دید؟
سیاهی از میان پنجره خود را
به دالانِ سرا افکند
چراغِ خانه را با دشنهی خود کشت
دگر چیزی بهجا ننهاد از
... دیدن ادامه ››
امّید
- بگو دیگر چه خواهی دید؟
میان مادر و طفل و زن و شوهر
جدایی اوفکند و همچنان خیره
به پای استاد با تهدید
- بگو دیگر چه خواهی دید؟
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
از کتاب نامهای به آسمان
دفتر زیر این برگهای پوسیده