لب بالایی طاقدیس و لب پایینی ام ناودیس در حالتی که صورتم منفبض و دهانم جمع است در حال گرفتن وقت شما و عزیزان هستم
آقای افشاری عزیز و مستعد و دوست داشتنی تحت فشاری چیزی داستانی بودین واسه رفتن او پلی بک آخر نمایش؟!!
خندیدم بسیار اما حال نداد کلا ، کلا هنر دیگر حال نمیدهد بیشتر آهی است که حال میگیرد .
خنده می آید برون
لیکن چه سرد است
میدمد خورشید صادق
آه این دیگر چه بخت است؟
چهره ها مبهوت
روی ها زرد و غم انگیز
دست ها خسته چو دلها
پاها رنجور چو افسوس
میدمد خورشید باطل!
آخر قصه چه سخت است؟
حرف ها بسیار و گوشی نیست با ما
میزند بانگی فسرده
در بیابان تک درختی
آه این دیگر چه تلخ است.