در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیلوفر ثانی: درباره آگنیتاژ / حسین کارگر روزنامه سازندگی سه شنبه 29 فروردین 1403
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:33:18
درباره آگنیتاژ / حسین کارگر
روزنامه سازندگی سه شنبه 29 فروردین 1403
"جنایت و ارث پدری"

نمایش آگنیتاژ از گروه خوزستانی، اینروزها در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر بر صحنه آمده که در جشنواره تئاتر فجر در سال 1401 توانست جوایز متعددی را دریافت کند. هر چند جشنواره سال 1401 پس از اعتراضات به کشته شدن مهسا امینی و التهابات جامعه و کناره گیری بسیاری از گروه‌های اجرایی از جشنواره، عملا با تعداد محدودی آثار نمایشی برگزار شد.
«آگنیتاژ» حول رابطه خواهر و برادری می‌گردد که قرار است از مهر و عاطفه به جنایت ختم شود. این وضعیت تراژیک دست‌مایه رسول حق‌جو به عنوان نویسنده قرار گرفته تا با تراکم موضوعات متعدد از جمله مهاجرت، فقر، خودخواهی انسانی و معضلات اجتماعی بستری برای تایید جنایت ... دیدن ادامه ›› فراهم آورد.
از آغاز نمایش تا پایان هر اطلاعاتی داده می‌شود، تنها به این منظور است که در نهایت "وقوع جنایت" امری موجه و ناگزیر جلوه کند. و شاید این مهمترین ضعف آگنیتاژ است.
داود و جعفر که نام‌شان را به دیوید و جرج تغییر داده‌اند در نقطه‌ای نامعلوم و کمپی با مقررات عجیب چند سالی‌ست مانده‌اند تا مجوز انتقال به مدینه فاضله‌ای که نامش آگنیتاژ است، را دریافت کنند. هر کسی برای ورود به این کمپ می‌بایست چیزی گرو بگذارد تا بتواند در آنجا ساکن شده و آزمون‌های انتقال به آگنیتاژ را پشت سر بگذارد. در صورت شکست هر آنچه گرو گذاشته، از طرف مسئولان کمپ مصادره می‌شود. داود که فرزند خوانده است، خانه‌ای را که پدر و مادر برای سرپرستی او به نامش کرده‌اند، در رهن آگنیتاژ می‌گذارد و دریا که می‌داند او از پس آزمون‌های ورودی بر نمی‌آید و در این صورت خانه پدری از دست می‌رود، نقشه قتل برادر را ابتدا، با کمک جعفر، هم‌محلی‌ و عاشق سابق در قبال دریافت پول می‌کشد اما با ناموفق بودن او، خود به کمپ می‌آید تا یا داود را برگرداند و یا او را به قتل برساند.
آنچه از داستان بر می‌آید به ظاهر خودخواهی و ناجوانمردی داود است که حتی در قبال خبر فوت پدر و آوارگی مادر پیر خود که او را حتی از فرزند تنی بیشتر دوست داشتند، باز هم اصرار به رفتن به آگنیتاژ را دارد، او به گذشته و پیوندهای خانوادگی بی‌توجه است و تنها به آرزوها و موسیقی که به آن مشغول است، اهمیت می‌دهد.
دریا خواهر داود اما نمی‌تواند این وضع را تحمل کند. او برای آنکه خانه پدری حفظ شود، حاضر است دست به خون برادر آلوده کند و جان او را در قبال این خودخواهی بگیرد.
پیوندهای روایت در داستان نمی‌تواند قوی و منطقی پیش برود، علل و موقعیت‌ها بطور مشهودی مانند وصله‌هایی به‌همدیگر چسبیده‌اند تا بتوانند تصمیم دریا را مبنی بر قتل، موجه نشان دهند اما این مهم اتفاق نمی‌افتد. در جایی که دریا اشاره می‌کند که از همسر معتادش ماشینی را بعنوان مهریه دریافت کرده و تمام پول آنرا به جعفر داده تا از همان ابتدای مهاجرت داود را بکشد، آنقدر نامعقول است که ادامه روایت سردرگم شده و تبدیل به یک انتقام‌جویی می‌شود. چنانکه به نظر می‌رسد دریا با چاشنی حسادت و برای تصاحب ارث پدری و نه تنها برای سرپناه مادر، سیانور را به منظور تسویه حساب به برادر می‌خوراند.
با این مضمون آیا نیازی به پیچیده‌شدن چنین داستانی بودیم؟ از کمپ هولناکی که در آن آدم‌ها را اعدام می‌کنند و یا رویای جعفر که دوست دارد پرواز کند . با پر کبوتران بال می‌سازد و دستانش را در آگنیتاژ گرو می‌گذارد؟ و یا با چنین کینه‌‌ای که خواهر در دل دارد آیا نیازی به این سلسله وقایع بود؟ چرا که به نظر می‌رسد با این دلیل دریا در هر موقعیت دیگری هم، دست به قتل برادر می‌زد.
مسئله مهم متن سرگردانی میان دو امر واقعیت و فانتزی‌ست. هر چند در موارد بسیاری تلفیق این دو سبک می‌تواند حاصل درخشانی باشد اما اگر چفت و بست‌ها بخوبی رخ ندهد، این تجسم در ذهن مخاطب با پرسش‌هایی شکل می‌گیرد که نمی‌تواند در خود اثر پاسخ معقولی برای آن بیابد. از جمله آنکه آیا یک خانه در قبال جان انسان قابل ارزش است؟ آنهم یکی از اعضای خانواده؟
با این‌حال در بخش اجرا وضعیت نمایش بهتر است؛ دیبا زاهدی از دو بازیگر دیگر مسلط‌تر است. دکور دوار که در هر پرده چرخشی دارد و زاویه‌ای از یک اتاق کوچک در کمپ را نشان می‌دهد، همراه با نورپردازی به جذابیت بصری افزوده است.هر چند کارکردی کلیشه‌ای دارد. با این وصف «آگنیتاژ» حاصل تلاش گروهی شهرستانی با محدودیت‌ امکانات، می‌تواند قابل توجه باشد اگر بتواند از معضل شلوغی و پیچیدگی بیهوده متن خود را رها کند.

نیلوفرثانی