اولین باری که متوجه شدم بی مطالعه بود و بی مسئولیت بودن جامعه و والدین در قبال خردسالان چه فجایعی به بار می آورد ۱۰ سال پبش بود وقتی متوجه شدم که دختر زیبا و مستعد و تازه به بلوغ رسیده یکی از اقوام درجه یک با مردی ۱۵ سال بزرگتر از خودش چند سال دوست بود و سپس رفتند بلژیک در واقع فرار کردند !!! و الان هیچ اثری از افراد متعدد در زندگی دختر جان زیبایم نیست او تنها در اروپاست و گاهی می آید و زخم ها دارد. اما چرا این را نوشتم ؟؟؟؟
همین الان یکی از نزدیکان سر ناهار به من گفت: شاگردم ۵ سالش است و به منگفت میخوام با دوست پسرم ازدواج کنم.
و من یاد حرکات و رفتارهای دختر جان عزیزم افتادم که الان زخم خورده گوشه ای تنهاست نه بی استعداد بود نه بی خانواده نه بی پول فقط مادرش زیادی در خواب بود و بدبختانه الان هم هست. فدایتان بشوم از نر بودن تا مرد شدن راه بسیار است و همانقدر بلکه بیشتر از مرد بودن تا پدر شدن. سخن بسیار و حوصله کم. بروم سر ناهار . با اجازه. در پناه خدای بزرگ و مهربان