در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ارغوان بهبهانیان: داشتم وبلاگ سابقم رو مرور می کردم: زندگی سرشار انکار ا ست. شاید اشتب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:42:34
داشتم وبلاگ سابقم رو مرور می کردم:
زندگی سرشار انکار ا ست.
شاید اشتباه از ما بوده که همیشه دنبال ادمهایی بودیم که ما رو نمی خواستن ، اونجور که باید یا اونجوری که ما دیوانه وار می خوایم. .

شاید ادمهای نرمال اونهایی هستن که با کسانی همساز می شن که می خوانشون. اونها دنبال رنج نمی گردن یا مثل ما به استقبالش نمی رن. شاید این تیزهوشی اونهاست در حالی که ما یه ذهنیت دیگه ازشون داریم .فکر می کنیم اونها مفهوم چیزهای بزرگی رو که ما فهمیدیم (؟) ، نفهمیدن.

به من گوش می دی؟ به من که امشب توی سکوت پر هیاهوی مریضهام یه دلتنگی بزرگ؟ بینهایت؟ عمیق؟ ازاردهنده؟ دارم و دلم می خواست امشب توی یه خاک دیگه بودم، یه سرزمین دیگه ، که فردا توی شلوغی غربت و زندگی کارگر ماهری

((skilled worker که از صفر شروع شده ، همه رو فراموش کنم تا یه شب دیگه و یه ... دیدن ادامه ›› آوار دیگه.

شاید باید برم یه جایی که این حسرتهای همیشگی و اصرار بر روابط بی فرجام واسه شون بی معنی به نظر بیاد تا من هم کمی فاصله بگیرم.همیشه یه مدت فاصله خوبه ، گاهی باعث می شه چیزهایی رو بفهمی که هیچوقت نفهمیده بودی و از اونموقع است که شروع می کنی به انکار ، به انکار ازاردهنده هایی که از چشمهات دور بودن ، انکار نیازهایت ، انکار دلتنگیت ، انکار دوست داشتنی که از زاویه های روحت زده بیرون و خراشت می ده ، انکار ...، انکار ....، انکار ..... هستی؟می شنوی؟ انکار شبهایی مثل امشب که لبریز و تهی هستی.خودت ، دستهات، قلبت ، زند گیت.

بعیده که بشنوی.

این مملکت ما رو مریض کرد وگرنه ما از اول مریض نبودیم .به قول دکتره توی k-pax دلتنگ شاید ولی بیمار نه.

اینقدر عشقهای افلا طونی و روشنفکری رو واسه مون بزرگ کردن که دیگه هیچوقت پاهامون روی زمین نیومد.

- من از دوست داشتن فقط لحظه ها را می خواستم ، ان لحظه ای که تو را به نام می نامیدم.

- صبوری می کنم تا ترنم نام تو در ترانه کامل تر شود .

بخوام بگم باید تا صبح بگم . شاید هم ایراد از ما بوده که دریچه هامون فقط واسه گرفتن یه همچین چیزهایی باز بوده.

NOW YOU MUST LET ME GO,JUST GO