در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال صبا افضلی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:24:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گاه برای درست بودن باید جدی بود و از برخی خاسته هایمان گذشت ...
سلام دوستای خوبم دلم برای همتون تنگ شده ... خیلی ...
امیدوارم سال خوبی براتون باشه ...
۰۷ فروردین ۱۳۹۰
سلام...
سال سلامتی و سرور باسد برایتان
۰۸ فروردین ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با تو
عاشق می شوم
در این هیاهوی عریان.
با تو
جاودانه ترین می شوم.
با تو
عاشقانه هایم را دیگر سقط نمی کنم.
با تو...
صبا
میلاد نظر زهره ز رادوست دارد
۲۲ دی ۱۳۸۹
محمد عمروابادی (mohammad)
با تو، بی همه
کمی بی همهمه می شوم.
۲۲ دی ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پدر جان زندگی سخت است
در این دنیای بی سیرت
که انسان واژه ی پوچیست
خدا را بندگی سخت است
در اینجا صحبت از درد است
در اینجا خانه ها سرد است
پدر جان در دیار ما صفایی نیست
از آن دنیای رویایی نشانی نیست
پدر جان جسم من سست است، رنجور است
و من با رنج و دردی سخت برایت می نویسم
زندگی سخت است.
صبا
محمد عمروابادی (mohammad)
زیبا بود.
۱۲ دی ۱۳۸۹
صبا جان ممنون. زندگی سخت است.
۱۴ دی ۱۳۸۹
سلام دوست عزیز. دوره آثار افلاطون کتابی بود که بهتون معرفی کردم.
اما در مورد افسردگی، منظورم این بود که افسردگی ریشه های مختلفی می تونه داشته باشه و هر پیشنهادی نمیتونه در موردش کارساز باشه. بهتره با آدمی که علمی در موردش می دونه صحبت کنید...
۲۲ دی ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چقدر دردناک است
این آنتروپی لعنتی مدام بالاتر می رود
این آنتروپی فزاینده
با سرعتی معادل چهار هزار و پانصد تپش قلب در ساعت
آخر کار خود را خواهد کرد...
خاکستر می شوند نفس هایم
تو نیز خرسندی...
از این کم رنگ شدن هایم...
فلش این زمان دو سر لعنت را
کاش
می توانستم به سمت ... تو ... برگردانم
کاش
خاکستر و خاکستری مایل به سفید می شدی...
درهم ریختگی هایم کاش
این همه آزادی اختیار نداشتند...
صبا
خیلی قشنگ بود!
"درهم ریختگی هایم کاش
این همه آزادی اختیار نداشتند... "
۲۷ آذر ۱۳۸۹
بسیار زیبا بود خانم افضلی.

کامنت محمد بزرگ و کامنت خانم امیری را خیلی دوست دارم.
۲۷ آذر ۱۳۸۹
زیبا بود.نظر مهتاب رو هم دوست دارم.
۲۷ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دستانم
بار گناهی را می کشند و
چشمانم
امتداد نگاه توست...
در این تلاطم مرگ آور
چه می خواهی از جانم؟
که زنده به گور شدنم
حتی
راضیت نمی کند؟
من
اع تراض دارم
آقای خدا...
صبا
قشنگ بود،
آخرش ،آقای خدا ؟؟؟
۰۶ آذر ۱۳۸۹
خدا...
جواب بدهید...
۰۶ آذر ۱۳۸۹
چرا نگفتید اعتراض دارم خدا؟
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خاطرت هست؟
جمهوری خودمختار کنگو من بودم و تو
سراسر مهربانی.
این روزها در غم نبودت چه کسی اشک هایم را دامن می گیرد؟
چشمان مهربان چه کسی همدم تنهاییم می شود؟
خاطرت هست؟...
آنجا که هستی
باد می وزد گاهی؟
بوسه هایم بر صورتت آرام می گیرند؟
این روزها در نبودت بوسه بر چشمانم آرزوست
تب می کنم
دستمال خیس بر پیشانیم آرزوست...
خاطرت هست؟

تقدیم به امیر عباس برادر عزیزم با عشق
برای امیر عباس تو:
آن سفر کرده که صد غافله دل همره اوست
هرکجا هست، خدایا به سلامت دارش...
برایش آرزوی سلامتی می کنم...
۰۵ آبان ۱۳۸۹
قشنگ بیان کردی،
زیبا نوشتی و آقای افضلی نیز زیبا نوشتن.
:(
۰۷ آبان ۱۳۸۹
امروز دوباره خوندمش
زیبا تر لز گذشته شده بود
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عجب روزگار پر مهیبی است
عجب آشفته بازار غریبی است
عجب رسم و سازی دارد این شهر
عجب طوفان و بادی دارد این بحر
عجب عاشق پیشگان بی نصیبی
عجب بی مسلکان نا نجیبی
عجب شهد و شرابی هی هات
عجب شور و نوایی هی هات
عجب باران تندی است امشب
عجب بار نیازی است امشب
عجب این نا رفیقان جان فدایند
همه پشت نقابی پر ریایند
عجب این آسمان دلگیر و تنهاست
نگاه کن آفتاب درگیر غم هاست...
ازکیه؟
۰۶ آذر ۱۳۸۹
از خودم...
۰۶ آذر ۱۳۸۹
بسیار خوب
نام خودتون رو هم بنویسید زیرش.
آفرین
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سنگ چین و پشت پرچین ها
دست های چروکیده
زندگی در نگاه یک کوزه
نقش های دما دیده
پس پستو و زمزمه ها
زخم های جلا دیده
شیون یک زن از سرما
پلک های نیاسوده
مرگ ققنوس و پس از آن
کرکسان غذا دیده
در شکاف بی قراری ها
روزها در عزا دیده
آه شور زنده ماندن مرد
ریسه های نتابیده
صبا.
در شکاف بی قراری ها
روزها در عزا دیده
آه شور زنده ماندن مرد
ریسه های نتابیده
.
.
.
حس الان من....
۱۳ مهر ۱۳۸۹
ممنونم دوستان.
۱۵ مهر ۱۳۸۹
زیباچون همیشه
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه ستاره
یه دوباره
یه نگاه بی اشاره
یه سکوت و بغض فریاد
تو غروب سرد چشمات
یه شب از نو
فانوس غم زده از نو
یه ترانه
خلوت شبانه از نو...
یه شب از نو
فانوس غم زده از نو
یه ترانه
خلوت شبانه از نو...
۰۹ مهر ۱۳۸۹
آفرین
ببخشید اما فکر میکنم که این یا یه تیکه از یه اتفاق خوبه یا یه نوشته ی نیمه کاره.به نظر شما چطور؟
۰۶ آذر ۱۳۸۹
هر دوش ... آقای مجرد :)
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چشمانش هنوز بسته بود...
نی را در لیوان فرو برد و فوت کرد...
حبابی ایجاد شد
چشمانش را باز کرد...
نگاهی به آن انداخت، حباب نا پدید شد،
.........................................چشمانش را بست.
همین طور ادامه داره؟
ناامید شد؟
دلش شکست یاا بی تفاوت چشماشو بست؟
۰۶ آذر ۱۳۸۹
یه سوال دیگه
از خودتون؟
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیدکی بودم همنشین باد
روز و شب با کسی کارم نبود
در سکوتی بی آهنگ
روزهای آفتابی و شب های مهتابی ام را می گذراندم
گاه گاه سایه ای بودم بر رهگذران
ناگاه در آن سکوت عظیم
کسی از راه رسید و گفت
هر که بی آهنگ است، هر که را با کسی کاری نیست، نیست باید گردد
این را گفت و تیشه انداخت بر پیکرم
حال
دیگر
سایه ای هم ندارم...
کنده ای گشته ام مبهوت بر روزگار.
تو می آیی
تو می خندی و می آیی
و من در سایه سار بیدکی
چون قلب خود مجنون
به رقصیدن در آغوش بهار مشغولم!
۳۱ شهریور ۱۳۸۹
از خودتون بود؟
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای شمع آهسته بسوز
این قلم کند شده
اندکی آهسته تر اشک بریز
شعر من مانده هنوز
من غبار تیرگی را می سرایم
تو نسوز
تو بمان در پس این شعر سپید
در تب آن رفته ز یاد
در شب تیره و تار
که در آن تاریکی غم و اندوه مرا می خواند
آه ای شمع خاموش مشو...
...شعر من مانده هنوز
من هراس بی کسی را می سرایم
تو نسوز
شعر من مانده هنوز...
خیلی زیبا و دوست‌داشتنی.
۲۹ شهریور ۱۳۸۹
تو نسوز
درود بر قلم زیبای شما
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
که چرا باید ماند
و چرا باید بود
و نباید پرسید
و نباید بویید
و نباید رقصید
در میان امواج.
و نباید رویید
با نگاهی آزاد...
و نباید، آری...
...این بود نجوای آن بی قرار شبگرد
که از پشت پرچین خیال تو نیز گذر کرده شاید.
سلام...
هستم... همین گوشه کنارای دیوار...
چشم.
۲۵ شهریور ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سکوتم...
تمام حرف هایی که می خواهم بگویم و نمی خواهی بشنوی
و فریادم...
که تو در گلو سلاخی کردی
و دیگر هیچ.
سکوتم مثل گریه های ققنوس
خسته اما جاودانه!

مرسی خانم افضلی.
۱۷ شهریور ۱۳۸۹
آهان....ایول
۱۷ شهریور ۱۳۸۹
درود بر شما
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی هیچ بهانه ای تورا به خاطر می آورم...
شاید دوست داشتن همین باشد...
هم نوشته "صبا" را دوس دارم هم نوشته "محمدرضای گل" رو.
۱۶ شهریور ۱۳۸۹
زیبا بود خانم افضلی
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
:)
:))
:)))
بچه ها ... نه ، دوستای خوبم؛ امروز دفاع کردم، هاها
خیلی خوب بود از استرس داشتم می مردم ولی خوب بود
دوست داشتم حس خوبمو با شماها قسمت کنم
خداروشکر...
ایشالا همیشه موفق و شاد باشی صبا جان :-)
۱۵ شهریور ۱۳۸۹
تبریک. .. .
۱۶ شهریور ۱۳۸۹
تبریک خانم افضلی
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در یک حرکت غیر منتظره تونستم برای 3شنبه نمایش اتللو رو رزو کنم...
راستی laP topam تو همه ی قسمت های سایت میره به جز دیوار ، نمی دونم چرا؟ کسی می دونه؟ :(
laptop صحیح می باشد:
lap به قسمت تاشونده بدن از ناحیه کمر گفته می شود.
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
استاد اسدی فوتبالیست معروف و ضایع سالهای قبل ایران رو مگه نمی شناسین که یک گل به خودی توی یک بازی حساس مقابل ژاپن به عابدزاده زد؟!
۱۱ شهریور ۱۳۸۹
وای شرمندم، نمی دونستم... :)
۱۱ شهریور ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
انسان ها چه هنرمندانه بی رحم می شوند...
وچه صادقانه خیانت می کنند...
۰۶ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام بر دوستان عزیزم. من چند روز پیش یه یادگاری نوشتم و بعد رفتم مسافرت و دسترسی به اینترنت نداشتم.
عذر می خوام که نتونستم جواب گوی نظرات با ارزشتون باشم. البته بحث یه مقدار فلسفی می شه و من ترجیح می دم در فرصتی مناسب بهش بپردازیم... در خصوص مرگ خلاقیت ...
امیر کوروش اعرابی و زهرا. ک.ف این را دوست دارند
خوش گذسته انشااله
۰۵ شهریور ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در تئاتر هیچ اثری تمام شده و کامل نیست. اجراهای مختلف و نقدهایی که وارد می شوند همواره شکل جدیدی از یک نمایشنامه را نشان می دهند که شاید در فکر خود نویسنده نیز وجود نداشته است.
هرچند به مرگ خلاقیت معتقدم از طرفی به تئاتر به عنوان هنری خلاق ایمان دارم.
موافقم. اما یه سوال!؟
منظورتون از مرگ خلاقیت چیست؟
۰۳ شهریور ۱۳۸۹
مگه تو باقی هنرها اثری تمام شده و کامل داریم؟
اتفاقا این زیبایی هنره که هیچ وقت چیزی رو پیدا نمی کنی که همه تحسین کنند:)
۰۳ شهریور ۱۳۸۹
هنر یکی از 3وجه نمایان هارمونی حاصل از حضور واحد در کثیره
(این فقط نظر شخصی منه وهیچ ارزش دیگه ایی نداره)
۰۴ شهریور ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید