همیشه چنین است،
جرات از یک صدا آغاز میشود
سمیرامیس بابایی
ماهنامهی دنیای تصویر
آریل دورفمن نویسنده و منتقد ادبی آرژانتینی در سال 1942 در زمان دیکتاتوری نظامیِ راستگرا وقتی تنها دو سال داشت همراه خانواده اش
... دیدن ادامه ››
از کشورش فرار کرد و به آمریکا رفت. پدر آریل مردی آزادیخواه و مبارز و دارای گرایشات چب بود. پدرش وقتی آریل دوازده سال داشت در دورهی جنایتهای سازمان یافتهی مکارتیزیسم مجبور شد بار دیگر با خانوادهاش به شیلی فرار کند.
بعدها آریل در آنجا در دانشگاه شیلی به تدریس پرداخت و از مشاوران سالوادور آلنده (که مردم به او رفیق پرزیدنت میگفتند)شد.اما چندی نگذشت که به دلیل کودتای نظامی ژنرال پینوشه و دورهی وحشت حکومت استبدادی اش مجبور شد از شیلی برود و سالها را در اروپا و آمریکا بگذراند. بنابراین دورفمن بخش بسیار مهمی از زندگی اش را در ارتباط نزدیک با حکومت های استبدادی گذراند و شاهد خشونت ها و بیدادها و کشته و شکنجه شدن دوستان و افراد نزدیک زندگیاش بود و بن مایه تمامی آثارش متاثر از این اتفاقات است.
در کشور ما دورفمن با نمایشنامهی «مرگ و دوشیزهاش» شناخته شده است(و بیشتر به خاطر فیلمی که رومن پولانسکی براساس آن ساخته است). دورفمن نمایشنامهی صداهایی ورای تاریکی را در جریان تحقیق حقوق بشری اش نوشت. او می خواست صداهای آدمهایی باشد که بخاطر کنشهای اجتماعی و آزادی خواهانهشان در کشورهای مختلف مورد شکنجه و تهدید قرار گرفتند و کشته و ناپدید شدند. دورفمن این صداها را از سراسر کرهی خاکی جمع کرده است تا صدای دادخواهان جهان باشد. و حالا این نمایشنامه به ایران رسیده و با همکاری دانشجویان و استادان دانشگاه هنر در تالار مولوی به اجرا در آمده است. نمایش در واقع یک تئاتر مستند است و هریک از بازیگران نقش چند تن از کنشگران اجتماعی و فعالان حقوق بشر را بازی می کنند. صداهاشان می تواند زنانه یا مردانه باشد( جنسیت در اینجا مهم نیست) تنها طنین صدای این دادخواهان مهم است. هدف اصلی این نمایش فرایند شنیدن است و بخاطر سپردن تلاش های آدمهایی که جان خود را برای دنیایی بهتر از دست داده اند.خود دورفمن در پیش درآمد نمایشنامه اش مینویسد « این نمایش را اجرا کنید، به بحث بکشانید، دربارهی مسائلاش مطالعه و تحقیق کنید .... و این صداها را با خود به خانههایتان ببرید»
نگارنده نمایش «صداهایی ورای تاریکی » را شرح حال مقاومت آدم هایی می بیند که در کشورهای استبدادی شنیده شدن برایشان امری حیاتی است. شنیده شدن: امیدواری ادامه دادن در عرصهی مبارزه است. به یک دوی امدادی می ماند. بازیگران جوان نمایش نیز در حال دست به دست کردن چوب امدادی هستند و از باقی ( تماشاگران)کمک میخواهند که تا پایان مسیر با به یادآوردن و بخاطر سپردن همراهشان شوند. دیدن نمایش «صداهایی ورای تاریکی» به ما خاطرات نه چندان دورمان را یادآوری می کند و این نکته که دست به دست کردن چوب امدادی و تدام مبارزه و مقاومت می تواند جنگی فرسایشی علیه حکومت های سرکوبگر بوجود آورد و «سرانجام هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود.»
نمایش چنین تمام می شود:
«بله درست است ما این را میدانیم
ما آن چیزی را که می بایست می کردیم، کردیم
و این تازه اول کار است... »