نمایشی پر از نمادهای فلسفی و حکمت. هم راهبی را داشت که دایره اِنسو نماد ذن را وسط صحنه رسم کند، دایرهای که اجرا روی همان شروع و پایان مییابد و در طول نمایش با چیدن سنگها روی هم سعی در ایجاد و برقراری تعادل داشت، هم سفیدی و سیاهی یین و یانگ، نشانِ یگانگیِ متضادها را که مخصوصا در طراحی لباس کلاه به سر و عصا به دست بسیار مشهود بود.
و هم المانهای تئاتر ابزورد: انتظار، مدام در تقلای کاری بودن اما در نهایت هیچ کاری نکردن.
بازیگرها تمامِ خود را در بازی ارائه کردند، واقعا دست مریزاد.
کارگردانی خوب بود مخصوصا انتخاب نوع اجرای صحنه آخر که بسیار هوشمندانه بود و به درستی مفهوم را منتقل میکرد : تا زمانی که از چاه وجود خودت نجات پیدا نکرده باشی نمیتوانی نجاتبخش موجود دیگری باشی...
طراحی صحنه و نور به نسبت نوع اجرا درست و کافی بود.
در کل اگر ببینده حرفهای تئاتر هستین و به این مفاهیم علاقهمند، حتما این اجرا رو ببینید.