روز دوم اجرا بود که به تماشای (خالی) نشستم. از همان ابتدای شروع نمایش اتمسفر صحنه بر من تماشاچی مستولی شد و من با فضای سورئالیستی نمایش همراه شدم و این یعنی همان اتفاقی که در کمتر نمایشی شاهد آن هستیم (جادوی صحنه) ... صحنه ای که (آن) دارد و با او همراه میشوی.
عزیزانی که میگویید کار مذهبی است ، آیا میتولوژی را میشاسید؟
پیوند میتولوژی با یک داستان فولکولور... این است هنر کهبد تاراج و چه زیبا مجید رحمتی آن را به تصویر میکشد، در قصه ای سرتاسر پاتکس برای گوش هایی که به مفاهیم کلمات توجه دارند نه به ظاهر.
کجا میگویید مذهبی است؟ که من در اینجا مردگی مذهب را دیدم و به معنای واقعی جمله معروف نیچه را دریافتم... ما همگی در این عصر به معنای واقعی خالی هستیم ، خالی از مذهب واقعی و پر از ژست های مذهبی و به قول کهبد تاراج »دوزاری« پس (خالی) خالی میماند بدون روضه چون گوشی در این زمانه نیست که مانند آن زن روسپی نمایش استحاله شودیا آن مرد یهودی...
در آخر بسیار لذت بردم از بازی امین میری و لبخند بدیعی عزیز و بقیه عزیزان که همگی عالی بودند و در این جادو سهیم ... خسته نباشید ✋