«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب اجرای خوب طلوع خونین رو دیدم یک اجرای کارگردانی شده با میزانسن های خوب و کانسپت عالی شاید بشه گفت تعجیل در روند نمایش یه مقدار سطحی و فکر نشده بود ولی در کل قوام کار و ریتم و بیشتر بازیها عالی بود و همچنین طراحی لباس و صحنه خوب که بدون اضافات در خدمت کار بود همچنین نور خوب در کل خسته نباشید میگم به گروه اجرا و کارگردان محترم که مشخص بود زحمت زیادی کشیده اند و واقعا کارهای ای چنین مفهومی به لحاظ جامعه شناسی و مردم شناسی و سیاسی سخته مخصوصا اینگونه پرحرف و بدون ژست👌👌👌
درود و خسته نباشید به همگی عزیزان این نمایش من دوبار کار شما رو دیدم و واقعا لذت بردم هم به لحاظ کارگردانی و شیوه خوب و فنی و هنری در اجرا هم به لحاظ بازیگری شایان ذکر است که موسیقی خوب و طراحی صحنه و دکور عالی هم در خدمت نمایش و تحسین برانگیز است 👍
مزون با نگاهی به اثرات وتبعات جنگ و نقد آن روایت خطی از زندگی آدمهاییست که دچار مصیبت شده اند غمنامه ای دراماتیک با رگه های گروتسک که هنرمندانه مخاطب را غرق اشک و لبخند میکند و همین اشکها و لبخندها خود زندگیست که در سیال ذهنی روایت میشود اینبار...بازیهای خوب و روان و بدون اغراق دو بازیگر اثر واقعا دیدنیست و در تاروپود روح مخاطب ماندنی میشود و دیگر موسیقی خوب..طراحی صحنه مینیمال و بجا...و نورپردازی صحیح نمایش را زیباتر میکند...خسته نباشید و آرزوی موفقیت برای این گروه خوب و دوست داشتنی👌
اپرای شیپور اثری هنرمندانه و جذاب با بازیهای روان و خوب و صحنه ی هوشمندانه که کاملا در خدمت اثر و محتواست و کارگردانی خلاقانه طوریکه مخاطب را کاملا به چالش کشیده و بیرون از سالن با ذهنت همراه میشود که حالا فهمیدی که جنگ چقدر چرت و بیهوده است ؟
آری به همین سادگی مخاطب و اثر در هم تنیده میشوند و این نشآت گرفته از شناخت کارگردان و نویسنده از موضوع کهن الگوی جنگ است که چقدر بیرحمانه میتواند مضحک باشد یا به قولی چقدر مضحک بیرحمانه!
و همین باعث شده که او هوشمندانه پارودی بیافریند برای هجویه ی جنگ!هیاهوی بسیار برای هیچ!نگاه ضد جنگ کارگردان که جنگ را به مثابه بازی بیلیارد به تمثیل میکشد ستودنیست؛فرمی عالی برای محتوایی عالی و همین ژوست بودن فرم و محتوا و بازیهای خوب و روان مارا بس....کمدی_تراژیکی اعتراضی با زیر لایه های فراوان ...با آرزوی موفقیت برای این گروه خوب ♥️👌
تحلیل و نگاه زیبایتان به نمایش اپرای شیپور قابل ستایش است. از اینکه تماشاگران فهیمی چون شما ما را به تماشا می نشینند، خرسندم. تماشاگری که فارغ از هر داوری و بدون اینکه پیش از تماشا برای اثری گارد بگیرد و خود کاشف حقیقت است، سرمایه بزرگی برای تئاتر این مملکت محسوب می شود. برقرار باشید.
پیش از کشتن روایت خونهای بیگناهیست که در جنگ میریزد و انتقامهاییست که از این خونها گرفته میشود و اعتراضاتی است که هیچگاه شنیده نمیشود....موتیف اعتراض در این اثر بشدت پررنگ است و در دل و جان طنین انداز میشود....سکوت به درستی که جایی در این نمایش ندارد چراکه سراسر آشوب است و طغیان...مگر میشود در این هجمه ی آشوب سکوت کرد؟!جای سکوت را موسیقی میگیرد و حقا که بجاست....بازیهای یکدست و همسو ی بازیگران و فرمهای بینظیر و تابلوهای زیبا در این اثر شاهکار چشم نواز است...استاد دادگر نازنین با رویکردی پست مدرن و المانهایی هوشمندانه وقایع کهن را بازنمایی میکند و بازهم در یادها ماندگار میشود...👌👌👌
نمایشی زیبا و جذاب در ژانر تراژیکمدی که براستی خنده و گریه را در چهره مخاطب صادقانه مینشاند با بازی زیبای آقای آهنین جان و آقای عطایی عزیز که آنقدر زیبا این کاراکترها را خلق کرده اند که اتمسفر صحنه با ریتم و بازی درست اینان جاری شده و جادوی صحنه به وجود می آید آنچنان که موسیقی که واقعا نقطه ضعف این کار است آنقدر بد جلوه نمیکند...روایتی عاشقانه در دل سیاستی ظالمانه در دوران استبداد و مشروطه کشی!و پرداختن به زنان شجاع دلی که هیچگاه فریاد بیصدایشان شنیده نشد حتی تا به امروز.....و حاجی جبارانی هارپاگون گونه که همیشه فرصت طلبند و مال اندوزی میکنند و با خالی کردن جیب مردم کیسه هاشان را پر...و در آخر مرگ در میزند و تو با دستانی خالی از کیسه های پر میروی....!!!
نمایشی خوب با بازیهای خوب و روان و میزانسنهای خوب و فکر شده که با موسیقی عالی در خدمت فضا و خلق اثر بودند و مخاطب را تا به آخر با یک قصه ی ساده و خوب و دغدغه مند همراه میکردند...👌👌
چقدر خوبه که تو این زمانه ی پر از اندوه یه کمدی موقعیت عالی و جذاب ببینی بتونی بدون ترس و ناخوداگاه بخندی....خندیدن من مخاطب ...هنر بازیهای خوب دوستان و کارگردانی خوب کامران شهلایی عزیز و نوشته ی هوشمندانه و جذابش است یک رئالیسم جادویی عالی که مرز بین رئال و سورئال یا فانتزی را از بین برده بود و با اشاره به رمان صد سال تنهایی مارکز که خودت بهترین نمونه از این نوع سبک است حقا که به دل مینشیند و به بهترین شکل ممکن حق مطلب را ادا میکند به کمک فضاسازی عالی که مرهون بازی استادانه رامین ناصرنصیر و همچنین مهسا ایرانیان عزیز و همچنین دکور مینیمال خوب است...با پایانی عالی و شوکه کننده??????