در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش نصفه شبی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:33:33
امکان خرید پایان یافته
۲۵ اردیبهشت تا ۲۸ خرداد ۱۴۰۱
۲۱:۴۵  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۷۰,۰۰۰ تومان
+ ۹% مالیات ارزش‌افزوده
نیمه شب برحسب اتفاق، لیدا دانشجوی استاد به خانه او می آید و ...
  • درهای سالن ۱۵ دقیقه مانده به زمان اجرا باز می‌شود.
  • برای مشاهده نشانی پارکینگهای نزدیک پردیس تئاتر شهرزاد و بوتیک تئاتر ایران لطفا اینجا را کلیک نمایید.

ویدیوها

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل‌لوشاتو،‌ بعد از سفارت ایتالیا، شماره ۷۶
تلفن:  ۶۶۷۶۱۴۲۳ - ۶۶۷۵۱۰۴۶ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۸۴ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۷۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دغدغه ای که روزها باید درباره اش اندیشید...
یادداشتی بر نمایش نصفه شبی اثر کامران شهلایی
__________________________________________
🔸سایت خبری تحلیلی نقد تئاتر
🔸علی رحیمی

در میان اهالی هنر، برخی هنرمندان مسئولیت در برابر حامعه و محیط اجتماعی را جزئی از راهبرد خود می بینند و بر این اعتقادند که وظیفه هنرمند در وهله اول نظارت بر جامعه، نقد ناهنجاری ها و آموزش ... دیدن ادامه ›› هنجارهاست.

کامران شهلایی از این دست هنرمندان است. کارنامه هنری او نشان می دهد که به مسئولیت اجتماعی خود به عنوان یک هنرمند واقف بوده و همواره در تلاش برای نقد و به چالش کشیدن دنیای پیرامون است. نگاهی به نمایشنامه هایی چون تو مشغول مردنت بودی، خاطرات خانه ای که نیست، به هیچ کس هیچی نگو، ندیدن، رازها و دروغ ها، کمی آنسوتر، دوران خوش بازنشستگی و … دلیلی بر این ادعاست.

داستان نصف شبی نیز منبعث از همین تفکر است. در این نمایش شهلایی نوک پیکان نقدش را به سمت دانشگاه گرفته و تلاش دارد با تمرکز بر یک طرح غیرکارشناسی و چالش برانگیز، گوشه ای از صدمات جبران ناپذیر این محیط بر جامعه را به منصه ظهور نهد.

او پایه های نمایشش را بر پیش نویس قانون جامع جمعیت و تعالی خانواده که در اوایل دهه ۹۰ در رسانه ها منتشر شد و بر طبق ماده ۹ آن، جذب افراد مجرد به عضویت هیئت علمی در تمامی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی دولتی و غیردولتی و معلمان مدارس در مقاطع مختلف تحصیلی ممنون شد، استوار کرده است. این پیش نویس گرچه هرگز رنگ و بوی تصویب و اجرا ندید اما دستاویز کامران شهلایی برای نگارش نمایشنامه نصفه شبی شد تا زیر سایه آن بتواند به نقد برخی چالش ها و دغدغه های جامعه امروز بپردازد.

نصفه شبی قصه استادی است که پس از سالها تدریس، در انتظار عضویت رسمی در هیئت علمی دانشگاه است اما رئیس دانشگاه طی نامه ای به او اخطار می کند که در صورت عدم تاهل تا قبل از آغاز سال جدید تحصیلی، از دانشگاه اخراج خواهد شد.

در نگاه اول داستان خیلی ساده و حتی با توجه به بار کمدی آن، سرگرم کننده به نظر می رسد؛ موضوعی که خیلی بی ربط به عدم توانایی در انتقال ایده فکری متن و ایجاد حس همذات پنداری در مخاطب از سوی گروه نمایشی نیست. با این وجود همین که به عمق می رویم و دیالکتیک حاکم بر روابط بین استاد و دانشجو، استاد با استاد رحیمی(در تماس تلفنی) و دانشجو با استاد رحیمی (در تماس تلفنی) را رصد می کنیم، در لایه های زیرین این قصه به راحتی می توانیم رگه های ملموسی از آسیب های اجتماعی ناشی از عملکرد دانشگاه را نظاره گر شویم. آسیب هایی که چون دمل چرکین از پوست جامعه بیرون زده و در گذر زمان چهره کریه خود را نمایان نموده است.

شهلایی در این نمایش با زیرکی بر دانشگاه متمرکز می شود. مامن علم، تحقیق و پژوهش، که همواره از آن به عنوان بازوی فکر و اندیشه دولت ها در هدایت جامعه در مسیر توسعه یاد می کنند.

او می خواهد از دل چالشی که برای این استاد به وجود آمد، ذهن مخاطب را به سمت این سوال هدایت کند که آیا می توان از دانشگاهی که دستورالعمل های داخلی اش بی منطق، سلیقه ای و غیرکارشناسی است انتظار داشت به عنوان اتاق فکر و کانون مشاوره دولت، راهکار و ایده ای منبعث از نتایج پژوهش ها و تحقیقات علمی ارائه دهد؟!!

و آیا می توان از استادی که به جای تمرکز بر مطالعه، تحقیق و پژوهش، ارائه راهکارهای مناسب در مسیر تعلیم و تربیت دانشجو، حمایت علمی و پژوهشی از اقدامات و طرح های حکومت و …؛ به دنبال رهایی از حواشی مختلفی همچون ازدواج، اجاره خانه، وام و … است انتظار تربیت دانشجویانی متعهد، متخصص، دانش پژوه و … داشت.

شهلایی دانشگاهی را به تصویر می کشد که به جای تاکید بر حریم خصوصی به عنوان یک اصل مهم در رعایت حقوق شهروندی، یا حداقل ریشه یابی علت عدم ازدواج استاد و تلاش در رفع موانع، بدون توجه به تخصص، علم و اندیشه یک استاد، فقط به دلیل یک موضوع بی ربط، پایه های زندگی او را متزلزل می کند.

سنتز دیالکتیک چنین دانشگاهی بی شک همان دانشجویی می شود که به جای تمرکز بر تحصیل، نیمه شب به دنبال دوست پسرش به منزل استاد می آید، بدون هیچگونه ابایی سراغ دوست پسرش را می گیرد، از ازدواج سفید حرف می زند، طلب سیگار می کند، به سمت پنجره می رود تا خودکشی کند، از فرار یک دانشجو به خارج از کشور خبر می دهد، به استاد تقاضای ازدواج می دهد و …

اینکه آیا می توان به آینده جامعه ای با چنین دانشگاه، استاد و دانشجویی امیدوار بود سوالی است که شاید بتوان از دل این نمایش بیرون کشید و ساعت ها، روزها و حتی سالها روی آن فکر کرد.

نصفه شبی ایده فکر بسیار جذاب و خوبی را محور روایت داستان قرار داد؛ نمایشنامه روان و به روزی داشت و در فضایی گرم، صمیمی و راحت توانست مخاطب را در سالن نگه دارد؛ هرچند در القای دغدغه های ذهنی نویسنده و ایجاد حس همذات پنداری با مخاطب تعلل کرد.
درود جناب رحیمی چقدر خوب که در سایت تیوال هم مطالب‌تونو رو منتشر می کنید. دسترسی بهتری برای خواندن نقدهاتون اینطور فراهم میشه..
موفق باشید
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
نیلوفر ثانی
درود جناب رحیمی چقدر خوب که در سایت تیوال هم مطالب‌تونو رو منتشر می کنید. دسترسی بهتری برای خواندن نقدهاتون اینطور فراهم میشه.. موفق باشید
سلام و عرض ادب
ممنون از لطفتون
۲۷ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آران قادرپور
پلیکانها و زاینده رود پرآب
نصفه شبی نمایشی به نویسندگی کامران شهلایی و کارگردانی مشترک نویسنده و محمد لارتی است که تنها اجرای پایانی آن در روز شنبه 28 خرداد به روی صحنه سالن پردیس شهرزاد خواهد بود .
به نقل از ام.اچ. ابرامز ژانر کمدی در درام تقسیم بندی های متنوعی دارد. به عنوان مثال جرج مردیت در مقاله کلاسیک خود با عنوان ایده کمدی در1877 یا خنده هوشمندانه کمدی را به دو دسته کمدی سطح بالا و کمدی سطح پایین تقسیم می کند. یکی از نمونه هایی که برای کمدی سطح بالا آورده است نمایشنامه هیاهوی بسیار برای هیچ اثر شکسپیر است که بندیک و بئاتریس شوخی های کلامی هوشمندانه ای دارند. نمایشنامه نویسانی چون ویلیام کانگریو، اسکار وایلد، جرج برنارد شاو، تام استوپارد و نیل سایمون آثار قابل توجهی را در این زمینه خلق کرده اند.
نمایش نصفه شبی ترکیبی از کمدی کلامی و موقعیت است که بازی های کلامی وزن سنگین تری دارند. بکارگیری تکنیک های مختلف زبانشناسی در ایجاد طنز کلامی کمدی: تضاد، ابهام، اغراق، تمثیل و ترکیب آنها با یکدیگر فضایی مفرح و آرامش بخش برای تماشاچی ایجاد می کند و در عین سرگرمی و خنداندن او به یک موضوع جدی اشاره دارد. موضوعی که از یک خبر مستند در چند سال گذشته متبلور شده است. استادهای مجرد دانشگاه فرصت محدودی دارند تا برای ارتقا درجه استادی شان متاهل ... دیدن ادامه ›› شوند و حالا رامین ناصر نصیر به ایفای نقش استادی می پردازد که در چهل و پنج سالگی اش به ناچار با این چالش واقعی رودر رو می شود. موضوع اصلی نمایش در همان ابتدا وقتی تلفن خانه استاد نصفه شبی زنگ می زند و او با دکتر رحیمی همکار دانشکده وارد مکالمه می شود خیلی سریع لو می رود. هرچند که گویی دغدغه نویسنده نه تنها برملا شدن قصه اصلی نیست بلکه بار اصلی قصه به روی تحول دراماتیک دو شخصیت اصلی نمایش و چگونگی تغییرات آنهاست و تماشاچی به راحتی این گره گشایی را در آغاز می پذیرد. لیدا شریفی از دانشجویان استاد است که به دنبال ناپدید شدن احسان همکلاسی اش به خانه استاد فرهیخته و آداب دان راه پیدا می کند. لیدا مغموم و گریان از ارتباط شکست خورده ای است که نه تنها به ازدواج منتهی نشده بلکه تنها امید عشق را از او ربوده است. او نماینده قشر دانشجویانی است که سخت نمی گیرند و با اتفاقات روزمره زمانه به خوبی همراه شده اند. در اوج اندوه حواسش پی پیام گذاشتن در صفحه اینستاگرام است و آینده نگری اش به ضبط فیلم از عاشقانه گفتن های استاد خلاصه می شود تا بعدها برای امنیت رابطه اش کاری کرده باشد. تقابل دو نسل با ارزش های متفاوت از طریق همین دیالوگهای کلامی به خوبی بین استاد و لیدا شکل می گیرد. نه لیدا آن قدر به قول خودش احمق و گاو است که متوجه فرصت طلبی استاد نشود و نه استاد آن قدر ساده لوح و یک بعدی که فرصت را از دست بدهد، هر چند که این رابطه دو نفره به عمد ایجاد شود و ایده آل هیچ یک نباشد. از ابتدای ورود لیدا به خانه استاد اصرار او برای یافتن عشقش احسان و انکار استاد در بی خبری از احسان رفته رفته منجر به ایجاد موقعیتی جدید می شود. استاد تنهاست و نیاز به همراهی دارد. لیدا سرخورده از شکست های عاطفی اما همچنان سرپا و امیدوار است. حتی تلاشهای مکرر او برای خودکشی و پرت کردن خودش از طبقه هفتم خانه استاد موجب برانگیختن حس ترحم و ترس در تماشاچی نمی شود چون هر لحظه منتظر است دستی او را نجات بدهد. در فضای پر تنش و چالش روزگار کنونی تماشای سرگرم کننده یک کمدی جدی و خوب به خوبی می تواند نقش comic Relief یا همان نفسی از سر آسودگی کشیدن را برای تماشاچی دغدغه مند و مضطرب و گاه مستاصل این روزها ایفا کند. احترام به مرز ظریفی که میان اتفاق کمیک و به سمت لودگی نرفتن و تکرارهای خوشایند لحظه ای و سطحی تماشاچی است کار آسانی نیست. خصوصا در روزهایی که صندلی های تئاتر ما نیاز به تماشاچی ثابت و گروه های نمایشی ما نیاز به دیده شدن تلاش و زحمات شرافتمندانه پشت سر گذرانده هر اثری دارند. اما گمان می کنم هوشیاری و خردمندی چنین گروه هایی آن قدر دقیق هست که در دام رضایت و جلب توجه آنی مخاطب نیفتد و با یافتن راه حل های مدبرانه از آن بگریزد.
بازی روان و صادقانه رامین ناصر نصیر و تلاش لیدا برای ساختن شخصیتی باورپذیر و ملموس نشان می دهد کارگردان های اثر آنجا که نیاز به اعتماد بوده است فضا را برای بازیگران مهیا ساخته اند. بدون شک مترجم خوب آثار کمدی نویس آمریکایی معاصر نیل سایمون شناخت دقیقی از بازی در چنین نقش هایی دارد و نویسنده اثر نمایشی نصفه شبی کامران شهلایی بدون شعارزدگی و اغراق های بیهوده از پس نوشتن متنی که شناخت درست و دقیقی از روابط بینامتنی ان دارد برآمده است. در نهایت نصفه شبی نمایشی باور پذیر و ملموس و به جا ست که خطاهای کوچک دراماتیک آن قابل چشم پوشی است.
منتشر شده در سایت honaronline در 22 خرداد 1401
با توجه به اینکه اجراهای این نمایش تموم نشده بهتره گزینه افشا رو فعال کنید
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باسلام نمایشی کمدی ، ساده رو روان و قابل درک ....برداشت بنده تو زندگی شخصیتی تک بعدی نداشته باشیم.