در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی رحیمی درباره نمایش نصفه شبی: دغدغه ای که روزها باید درباره اش اندیشید... یادداشتی بر نمایش نصفه شب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:20:31
دغدغه ای که روزها باید درباره اش اندیشید...
یادداشتی بر نمایش نصفه شبی اثر کامران شهلایی
__________________________________________
🔸سایت خبری تحلیلی نقد تئاتر
🔸علی رحیمی

در میان اهالی هنر، برخی هنرمندان مسئولیت در برابر حامعه و محیط اجتماعی را جزئی از راهبرد خود می بینند و بر این اعتقادند که وظیفه هنرمند در وهله اول نظارت بر جامعه، نقد ناهنجاری ها و آموزش ... دیدن ادامه ›› هنجارهاست.

کامران شهلایی از این دست هنرمندان است. کارنامه هنری او نشان می دهد که به مسئولیت اجتماعی خود به عنوان یک هنرمند واقف بوده و همواره در تلاش برای نقد و به چالش کشیدن دنیای پیرامون است. نگاهی به نمایشنامه هایی چون تو مشغول مردنت بودی، خاطرات خانه ای که نیست، به هیچ کس هیچی نگو، ندیدن، رازها و دروغ ها، کمی آنسوتر، دوران خوش بازنشستگی و … دلیلی بر این ادعاست.

داستان نصف شبی نیز منبعث از همین تفکر است. در این نمایش شهلایی نوک پیکان نقدش را به سمت دانشگاه گرفته و تلاش دارد با تمرکز بر یک طرح غیرکارشناسی و چالش برانگیز، گوشه ای از صدمات جبران ناپذیر این محیط بر جامعه را به منصه ظهور نهد.

او پایه های نمایشش را بر پیش نویس قانون جامع جمعیت و تعالی خانواده که در اوایل دهه ۹۰ در رسانه ها منتشر شد و بر طبق ماده ۹ آن، جذب افراد مجرد به عضویت هیئت علمی در تمامی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی دولتی و غیردولتی و معلمان مدارس در مقاطع مختلف تحصیلی ممنون شد، استوار کرده است. این پیش نویس گرچه هرگز رنگ و بوی تصویب و اجرا ندید اما دستاویز کامران شهلایی برای نگارش نمایشنامه نصفه شبی شد تا زیر سایه آن بتواند به نقد برخی چالش ها و دغدغه های جامعه امروز بپردازد.

نصفه شبی قصه استادی است که پس از سالها تدریس، در انتظار عضویت رسمی در هیئت علمی دانشگاه است اما رئیس دانشگاه طی نامه ای به او اخطار می کند که در صورت عدم تاهل تا قبل از آغاز سال جدید تحصیلی، از دانشگاه اخراج خواهد شد.

در نگاه اول داستان خیلی ساده و حتی با توجه به بار کمدی آن، سرگرم کننده به نظر می رسد؛ موضوعی که خیلی بی ربط به عدم توانایی در انتقال ایده فکری متن و ایجاد حس همذات پنداری در مخاطب از سوی گروه نمایشی نیست. با این وجود همین که به عمق می رویم و دیالکتیک حاکم بر روابط بین استاد و دانشجو، استاد با استاد رحیمی(در تماس تلفنی) و دانشجو با استاد رحیمی (در تماس تلفنی) را رصد می کنیم، در لایه های زیرین این قصه به راحتی می توانیم رگه های ملموسی از آسیب های اجتماعی ناشی از عملکرد دانشگاه را نظاره گر شویم. آسیب هایی که چون دمل چرکین از پوست جامعه بیرون زده و در گذر زمان چهره کریه خود را نمایان نموده است.

شهلایی در این نمایش با زیرکی بر دانشگاه متمرکز می شود. مامن علم، تحقیق و پژوهش، که همواره از آن به عنوان بازوی فکر و اندیشه دولت ها در هدایت جامعه در مسیر توسعه یاد می کنند.

او می خواهد از دل چالشی که برای این استاد به وجود آمد، ذهن مخاطب را به سمت این سوال هدایت کند که آیا می توان از دانشگاهی که دستورالعمل های داخلی اش بی منطق، سلیقه ای و غیرکارشناسی است انتظار داشت به عنوان اتاق فکر و کانون مشاوره دولت، راهکار و ایده ای منبعث از نتایج پژوهش ها و تحقیقات علمی ارائه دهد؟!!

و آیا می توان از استادی که به جای تمرکز بر مطالعه، تحقیق و پژوهش، ارائه راهکارهای مناسب در مسیر تعلیم و تربیت دانشجو، حمایت علمی و پژوهشی از اقدامات و طرح های حکومت و …؛ به دنبال رهایی از حواشی مختلفی همچون ازدواج، اجاره خانه، وام و … است انتظار تربیت دانشجویانی متعهد، متخصص، دانش پژوه و … داشت.

شهلایی دانشگاهی را به تصویر می کشد که به جای تاکید بر حریم خصوصی به عنوان یک اصل مهم در رعایت حقوق شهروندی، یا حداقل ریشه یابی علت عدم ازدواج استاد و تلاش در رفع موانع، بدون توجه به تخصص، علم و اندیشه یک استاد، فقط به دلیل یک موضوع بی ربط، پایه های زندگی او را متزلزل می کند.

سنتز دیالکتیک چنین دانشگاهی بی شک همان دانشجویی می شود که به جای تمرکز بر تحصیل، نیمه شب به دنبال دوست پسرش به منزل استاد می آید، بدون هیچگونه ابایی سراغ دوست پسرش را می گیرد، از ازدواج سفید حرف می زند، طلب سیگار می کند، به سمت پنجره می رود تا خودکشی کند، از فرار یک دانشجو به خارج از کشور خبر می دهد، به استاد تقاضای ازدواج می دهد و …

اینکه آیا می توان به آینده جامعه ای با چنین دانشگاه، استاد و دانشجویی امیدوار بود سوالی است که شاید بتوان از دل این نمایش بیرون کشید و ساعت ها، روزها و حتی سالها روی آن فکر کرد.

نصفه شبی ایده فکر بسیار جذاب و خوبی را محور روایت داستان قرار داد؛ نمایشنامه روان و به روزی داشت و در فضایی گرم، صمیمی و راحت توانست مخاطب را در سالن نگه دارد؛ هرچند در القای دغدغه های ذهنی نویسنده و ایجاد حس همذات پنداری با مخاطب تعلل کرد.
درود جناب رحیمی چقدر خوب که در سایت تیوال هم مطالب‌تونو رو منتشر می کنید. دسترسی بهتری برای خواندن نقدهاتون اینطور فراهم میشه..
موفق باشید
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
نیلوفر ثانی
درود جناب رحیمی چقدر خوب که در سایت تیوال هم مطالب‌تونو رو منتشر می کنید. دسترسی بهتری برای خواندن نقدهاتون اینطور فراهم میشه.. موفق باشید
سلام و عرض ادب
ممنون از لطفتون
۲۷ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید