در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فریدون ولایی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:02:34
 

فعال هنری

 ۰۶ تیر ۱۳۵۱
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
قصه های در گوشی، حکایت قلب های تپنده است برای زمزمه های آهسته و عاشقانه اگر خطوط ارتباطی مختل نشود. این اختلال لعنتی همان «نشدن« است که به کرات راه نفس را می گیرد تا گفت و گویی به سرانجام نرسد تا نشود آنچه قرار است «بشود». پس بغض ها با ما خواهد بود و ما خو کرده به این بغض های در گلو مانده هستیم. با آنها زندگی می کنیم و با همان ها خواهیم مرد.
دختری که دانشجوی علوم ارتباطات است و با پسری که عقده ارتباط دارد و دزدانه به ارتباط دیگران سرک می کشد، جز از قصه ی ناگفته و در گوشی خود نمی توانند قصه ای دیگر را روایت کنند اما چرا این قصه شکل نمی گیرد و چرا قصه ی هیچکدام از ما شکل نمی گیرد.
حسین حیدری پور لایه به لایه ی قصه های در گوشی ما را به نرمی و آهستگی و در سکوتی دلنشین روایت می کند. روایتی خطیر از سکوت بی رحمانه ی جامعه در برابر گسست روابط و عزلت و گوشه گیری انسان معاصر که به تاخت همه ی قراردادهای اجتماعی را در هم می ریزد و نسخه نوینی برای بی پناهی اش می پیچد. قصه های در گوشی، روایت مکرر و دهشتناک انسان تنها و بی پناه عصر حاضر است.
ایجاز در حرکت و گفتار، به منظور همسان سازی و طراحی فضای دو کاراکتر نمایش است که حیدری پور توانسته با طراحی سکوت های بجا و به اندازه رکود و انجماد جهان دو کاراکتر نمایش را برای مخاطب ملموس تر کند. به نظر می آید برای نیل به این هدف لازم بوده مسیر نمایش از ناتورالیستی محض به رئالیسم کنش مندی حرکت کند تا حیدری پور جهان بینی خود را در مواجهه با محتوای موردنظر به چالش بکشد و آن را با مخاطب خود در میان بگذارد. تسری این مهم می توانست در دکور بهتر نمود داشته باشد تا طراحی صحنه معلق در میان طبیعت گرایی و واقعیت گرایی نباشد هر چند طراحی نور نمایش سعی در برطرف کردن این نقیصه دارد همچنان که ... دیدن ادامه ›› در این میان خلق کاراکترهای ملموس فضای ذهنی کارگردان توسط بازیگران توانمند نمایش قابل درک و دریافت است.
استفاده از لحن و حس متفاوت و پرورش صدا و سکون و حرکات موجز و کنترل شده برای خلق کاراکترهای نمایش قصه های در گوشی، ایمان دبیری و مرجان آقانوری را سربلند از اجرای نقش ها نموده است و به نظر می رسد هر دو جز آن دسته از بازیگرانی هستند که روی صحنه بر رفتار بدنی و گفتاری خود به شدت کنترل دارند و این نشان دهنده ی آن است که هر دو شناخت خوبی از حضور در صحنه دارند.
با آرزوی موفقیت برای کلیه عوامل تولید و اجرای نمایش قصه های در گوشی.
سلام جناب ولائی عزیز
ممنون از اینکه به تماشای نمایش «قصه های در گوشی» نشستید
و ممنون بابت زمانی که برای نگارش درباره نمایش در اختیار ما قرار دادید
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
سپاسگزارم جناب ولایی نازنین از حضور و نگاه و قلم شما🙏🌹
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگاه علی رضا نراقی به نمایش اپرای شیپور
منتشر شده در سایت ایران تئاتر
دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
....................................‌‌
نگاهی به نمایش «اپرای شیپور» نوشته و کار فریدون ولایی
پایانِ وهمِ شیرینِ قدرت بی‌قدرتان

اپرای شیپور
علی‌رضا نراقی: نمایش «اپرای شیپور» به نویسندگی و کارگردانی فریدون ولایی مدتی است که در سالن چهارسو تئاتر شهر به صحنه رفته ... دیدن ادامه ›› است. نمایشی ضد جنگ و انتقادی درباره رویارویی دو گروه نظامی فرضی بر سر یک جزیره فرضی که از قضا نامی کنایه‌آمیز و برای ما خاورمیانه‌ای‌ها قابل‌شناسایی دارد؛ «میدل ایسلند». نمایش در عین انتزاع و قراردادی بودن در همه ارکان معنایی متن و اجرا با زمانه و جغرافیای خود پیوندی انضمامی و بنیادین دارد. «اپرای شیپور» نمایشی است که با ترکیب انتزاع متنی و فانتزی اجرایی و سبک کمدی بزن‌وبکوب و نشانه‌های کلامی و صحنه‌ای نوعی بازی و نمایشگری مضاعف را به درون واقعیت مفروض تماشاگر می‌برد و اتصالی نو میان مخاطب با وضعیت سیاسی‌اش ایجاد می‌کند. نمایش آشکارا با دغدغه‌ها و مصائب سیاسی امروز منطقه ما درگیر می‌شود و به شکلی تئاتریکال تلاش دارد تحلیلی از این وضعیت ارائه کند.

یک زمین سبز؛ جزیره‌ای که بر سر مالکیت آن جنگ است و همچون یک میز بیلیارد است که برنده آن هنوز روشن نیست. جنگنده‌ها همان توپ‌های گرد و روان بیلیارد هستند و چوب بازی همان واقعیت و فضای مجازی است که بازی را به گردش درمی‌آورد
یک زمین سبز؛ جزیره‌ای که بر سر مالکیت آن جنگ است و همچون یک میز بیلیارد است که برنده آن هنوز روشن نیست. جنگنده‌ها همان توپ‌های گرد و روان بیلیارد هستند و چوب بازی همان واقعیت و فضای مجازی است که بازی را به گردش درمی‌آورد؛ همان رسانه‌های خبرسازی که بازی را حجم و شکل می‌دهند و البته همواره زنده نگه می‌دارند و اجازه نمی‌دهند گردش جنگ توقف پیدا کند؛ اما دست‌هایی که بازی می‌کنند نیز پنهان‌اند، قابل‌شناسایی نیست، عاملیت از آن آن‌هاست که از دسترس ما و رزمنده‌ها دورند؛ اما در طول نمایش سربازان خوش‌خیال و دوست‌داشتنی، خیال و سودای تصاحب عاملیت پیدا می‌کنند؛ در جست‌وجوی زندگی، نزدیکی و دگرگون ساختن بازی. این شاید توصیفی فشرده است از جهان نمایش «اپرای شیپور» که یک کمدی فانتزی است که با آشوب در صحنه، تصویری متفاوت از دنیای آشفته ما می‌سازد.

نمایش یا همان جنگ میان دو گروه نظامی، نظمی است تحمیلی اما نیروی آنارشیستی انسان‌های نظم‌گریز در برابر این نظم برساختی می‌ایستد. تیپ‌هایی که هم گویای سلسله‌مراتب نظامی در جنگ هستند و هم گروه‌های کلی‌شده اجتماعی را نمایندگی می‌کنند، در مقابل هم قرار گرفته‌اند و جنگ و ماندگاری در آن همچون صوتی گوش‌خراش به‌طور مداوم به آن‌ها یادآوری می‌شود؛ و اگر این یادآوری شوم نباشد، آن‌ها جای جنگیدن با هم پیوند می‌خورند و زندگی را به‌عنوان نیروی مقابل جنگ شکل می‌دهند. در حقیقت در این دوگانه‌ای که «اپرای شیپور» می‌سازد، نظم نیروی جنگ یا همان مرگ است و آنارشی و گریز از نظم نیروی زندگی و سازندگی. امکان رهابخشی‌ای هم که نمایش ارائه می‌کند همین است که شاید این جنگنده‌ها بتوانند به جای فرمان‌برداری، زیر میز بزنند، با هم مهربانانه زندگی کنند و جزیره را مال خود سازند؛ آن‌ها می‌خواهند همچون قدرت بی‌قدرتان در برابر بالادستی‌های خود و دستان زورگویش ابتکار عمل را به دست گیرند؛ اما گویی فراموش کرده‌اند که آن‌ها تنها چند گوی غلتان هستند که به‌واسطه مهره سفید و چوب‌ها و دسته‌ای نامرئی تکان می‌خورند و اگر مهره سفید را بیرون کنند، دیگر چوب و دستی هم نخواهد بود، حرکتی هم در کار نخواهد بود و دیگر میز بیلیارد یا همان جزیره هم به کار نخواهد آمد و این پایان قدرت شیرین بی‌قدرتان است. قدرتی که در ذهن شیرین است اما درنهایت ایده‌ای ذهنی است، درنهایت ابتکار عمل در دستانی است که آن‌ها از دیدن و درکش عاجزند.

جزیره در آب غرق خواهد شد و سربازان خوش‌خیال حتی همچون خاطره‌ای محو در ذهن جزیره باقی نخواهند ماند.

طبیعتاً این جهان فانتزی با تیپ‌های ساده‌شده‌اش را ولایی در قالب موقعیت‌هایی کمیک پیش می‌برد، اما این کمدی، یک کمدی بزن‌وبکوب است که گاه مفهوم را در لحظات خود مستحیل می‌سازد
طبیعتاً این جهان فانتزی با تیپ‌های ساده‌شده‌اش را ولایی در قالب موقعیت‌هایی کمیک پیش می‌برد، اما این کمدی، یک کمدی بزن‌وبکوب است که گاه مفهوم را در لحظات خود مستحیل می‌سازد؛ گاه در تیپ‌سازی و رفتن به درون طعنه‌های روز و خنده گرفتن از مخاطب افراط می‌کند و البته در میزانسن آن‌چنان هم شسته‌رفته و تروتمیز نیست. بخشی از این عدم پاکیزگی میزانسن و اغتشاش صحنه‌ای به آن آنارشیسم درونی و آرمانی نمایش بازمی‌گردد، به جنگ که در منظم‌ترین حالت هم مخل نظم و موجد آشفتگی است؛ اما درهرحال نباید بازنمایی اجرایی ایده تبدیل به نقصی اجرایی شود و خود اجرا را از یکدستی و روندی فکر‌شده بیرون کند. اتفاقی که گاه به لحاظ کیفیت اجرایی به نمایش «اپرای شیپور» لطمه زده است؛ اما تمام این نواقص مانع ارتباط و اتصال تماشاگر با کار و ایده درونی‌اش نشده است و این در موفقیت نمایش مهم‌ترین نکته است.
سپهر، امیر مسعود و احسان مشعل چی این را خواندند
یاسمن حسینی و عمادالدین محبی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت کارگردان
بله اتفاقا این نمایش، اپرای شیپور نیست. اپرای بوق است. بوق ممتد. برای گوش هابی که نمی خواهند بشنوند.
جدا از همه ی بی مهری ها و عداوت حاکمان کلان فرهنگی و هنری، پیش داوری ها و حب و بغض های بی حد و حصر به ظاهر همکار و همراه کمر تئاتر این مملکت را شکسته است.
این یک داستان نیست، حکایت دردآور تئاتر این روزهای ماست که پیش از تماشای اثر درباره اش سم پاشی می شود و من به شخصه معنی و مفهوم اینهمه کینه و آزار خود و دیگران را نمی فهمم و اینکه این رفتار قبیح دردآور چه عایدی می تواند برای این افراد داشته باشد، آن را هم من می فهمم.
عادت گروه است که پس از اجرا روبروی ورودی تئاترشهر می نشینیم و در مورد اجرا باهم گپ و گفت می کنیم. پنجشنبه پس از اجرا من زودتر از تئاترشهر زدم بیرون و تازه نشسته بودم که فردی بیرون آمد و بهم خسته نباشید گفت و من متوجه شدم که امروز نمایش اپرای شیپور را دیده است و با شور خاصی در مورد نمایش صحبت می کرد و از اینکه چنین موضوعات جذاب و دوست داشتنی روی صحنه است و من خرسند بودم که کار را دوست داشته است. اما لابلای صحبت هایش فرمودند اتفاقا من چند روز پیش یه استوری گذاشتم که دیگه چقدر باغ آلبالو و یه چند تا باغ زردآلو و برای همین کار شما برای من جذابیت و حرف تازه ... دیدن ادامه ›› ای داشت!
من یک لحظه یاد اسکرین شاتی از یک استوری افتادم که مدیر روابط عمومی برای من فرستاده بود و به ایشان گفتم بله تو اون استوری برای کار ما هم یه تیکه ای پرونده بودین. ایشان فرمودند والا دوستی در مورد کار شما به من چیزی گفته بودن و الا من کار شمارو ندیده بودم و امروز دیدم و نظرم عوض شد.
حالا شما خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
بله اتفاقا این نمایش، اپرای شیپور نیست. اپرای بوق است. بوق ممتد. برای گوش هابی که نمی خواهند بشنوند.
راستی کارایی تئاتر چیه؟ مگر نه اینکه باید بسترساز اخلاقیات انسانی باشد؟
جماعت تئاتری ما چه کرده ایم با خود و دیگران؟
آب در هاون کوبیده ایم؟
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
هنرهای تجسمی
تئاتر
شعر و ادبیات

تماس‌ها

f.velayi@gmail.com