کار پرزحمتی بود.
از سبک های مورد علاقه من بود! رک و بدون تعارف.
واقعا باید یه خسته نباشید جانانه گفت به هر دو بازیگر با استعداد و پرتلاش کار.
... دیدن ادامه ››
به تصویر کشاندن درماندگی با ایجاد کردن حس درماندگی در مخاطب! صاحب اثر در این زمینه موفق ظاهر شد.
محتوای اصلی کار، موضوع قابل اعتنای بود، فدا کاری و از جان گذشتگی موجودی به نام مادر. موضوعی که همیشه حداقل برای ما مذکر های با یک علامت سوال همراه است، چرا یک انسان باید همه چیز خود را، جوانی، لذت ها و تفریح خود رو فنای موجود دیگری کند؟! چرا باید خوشی نکند تا فردی دیگر خوش باشد؟! چرا نباید بخورد تا فرد دیگر سیر بماند؟! اصلا این دیگاه تا چه اندازه درست است؟ من به شخصه به این موضوع اعتراض دارم! اصلا ما صلاحیت نقد این رفتار را داریم؟! نمیدانم!
از این موضوع بگذریم، کمی نقد سیاسی هم چاشنی کار شد! در اوج فلاکت هم دیکتاتور دست از چپاول خلق بر نمیدارد! حتی از مکانی که مالکش هستی هم طلب عایدی میکند! فرزندت را غصب میکند و ...
ارجعات مذهبی کار، از جمله چاقو ابراهیم و فرزندآوری بدون دخالت مرد! نوعی کنایه طنز آمیز بود. البته برای من، دوستش داشتم!
نماد بازی هاکمی اضافی بود، حتما که در راستای انتقال معنا یا حداقل حرفی بود! اما برای من زیادی بود. مهدی کوشکی بازیش زیاد شد!
در مجموع کار را دوست داشتم، امیدوارم همینطور جسورانه به مسیر خود ادامه دهید.
یادم رفت بگویم، سرمای کولر واقعا اذیت کننده بود، علاوه بر آن بی نظمی در نشستن و رعایت نکردن شماره و ردیف بلیت ها نیز برای من قابل قبول نبود، اگر ردیف و شماره صندلی اهمیت ندارید میتوانید بلیت را عددی بفروشید.
حداقل تیوال نباید اجازه فروش به این شکل را بدهد.