تقدیم به دیواری های عزیز
به آنها که می شود روی دیوارشان یادگاری نوشت/ به آنها که می توان به دیوار محکمشان تکیه کرد
به آنها که میان یک چاردیواری منتظر نشسته اند/ به آنها که همیشه دیوارشان کوتاهتر از دیگران است
به آنها که جلوی استعدادشان یک دیوار می افتد/ و آنها که "دیوار تئاترشهر" را "دیوان تئاترشهر" می بینند.
دیوار
من از دیوار می ترسم، اگر دیوار بلند باشد / اگر تکرار "چاردیوار"، شماتت های بند باشد
تقلا می کنم در خود، من از یک وحشت مردن / شبی در خواب می دیدم، که دیوارها منو خوردن
شبیه قبر تاریک است، همانطور سرد همینطور تنگ / فقط ما مانده ایم اینجا، من و اشباحی از شبرنگ
ولی خب این اگر قبر است، بلندی های دیوار چیست / نکیرومنکرش پس کو، مث شب های تکراریست
گمانم پشت این شب ها، قشنگی های من باشد / که بی شک اسم این دیوار، همان "زندان تن" باشد
از: خود