در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمدرضا ریاحی پناه درباره نمایش هار: به نام الله مروری بر نمایش "هار" زندگی باید ادامه یابد.
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:37:04
به نام الله
مروری بر نمایش "هار"
زندگی باید ادامه یابد.

با درود و عرض تشکر از تمامی عوامل نمایش هار از نویسنده/طراح/کارگردان تا بازیگران، تهیه کننده و بقیه هنرمندان گرامی، بالاخص آقای متین حبیبیان برای انتخاب قطعه "نمایش زندگی باید ادامه یابد" اثر گروه راک Queen. این انتخاب بطور کامل در راستای کانونی ترین پیام نمایش بود و تأثیر آن را به تکامل رساند. بهر روی بسیار خرسندم که فرصت تماشای این نمایش به غایت خلاق و بی بدیل را داشتم. بی‌اغراق اسکار یکی از بهترین‌های خلاقیت هنری برای این اثر تأثیرگذار کمترین راه تشکر از آقای پوریانی‌فر است. ای کاش بازیگران خانم هم در این نمایش حضور داشتند. البته احتمال می دهم که گرفتن مجوز برای بازی آنها مشکل بوده. تجربه تئاتر Globe دوران شکسپیر بدست داد زمانیکه بازیگران زن اجازه بازی نداشتند و آقایان با لباس مبدل نقش خانم ها را بازی می کردند.

گرفتن بلیط در عصر جمعه با وجود صندلی های خالی رزرو‌ نشده روی سایت برای من کمی عجیب می نمود، ولی اکنون می‌فهمم که شاید ظاهر خشن و دوزخ‌گونه‌ی ... دیدن ادامه ›› و تخریبی آن رأی برخی مخاطبان را بهمراه نداشته. اما به هر حال، نمایش با قدرت تمام گمانه‌زنی‌های منفی را از ذهن پاک کرد، و به قول معروف مرا به صندلی میخکوب کرد، چرا که این نمایش یکی از ناطق ترین نمایش‌های صامت تاریخ تئاتر بود برای زدن تلنگری به انسانیت از دست‌رفته.

از فِرِدی مِرکوری خواننده اصلی گروه Queen در دهه 70 و 80 میلادی سخن بگوییم. او تنها شش هفته پس از ضبط این قطعه از دنیا رفت و بیماری خود را تا یک روز قبل از فوت از عموم مردم پنهان کرد و آن هم به دلیل اینکه رسالت هنرمند را چنین می پنداشت تا آخرین لحظه بجنگد و کارش را به اتمام برساند. در قطعه‌ی The Show Must Go On، او احتمالاً پشیمان از سبک زندگی خود و اشتباهاتی که مرتکب شده بود، مفهوم زندگی را جشن می گیرد ولی شجاعانه از خود می پرسد: ما برای چه زندگی می کنیم؟ آیا کسی می داند در جستجوی چه هستیم؟ غایت واقعی این حیات ناسوتی چیست؟ اینها پرسش هایی به غایت جهانشمول و فردی‌ست که هر‌کس روزی آن را خواهد پرسید و گریز و گزیری از آن نیست تا همچون فِرِدی خود را بدست تقدیر بسپاریم هر چند که مثل او آرزوهای محقق نشده داشته باشیم. این یادآور غزلی منتسب به مولاناست آنجا که در بیت دوم می فرمایند: "از کجا آمده‌ام، آمدنم بحر چه بود؟"

با خود چه کرده ایم؟ حرکت روی کَت واک نمایش زندگی همه ما انسانهاست. ابتدا از نمایش مد لباس و زیورآلات شروع می کنیم ولی به نمایش دادن عادت می کنیم. آنقدر جلو می رویم که حریم خصوصی خود را هم فراموش می کنیم و جلوی چشم میلیون ها بیننده آرایش می کنیم، آشپزی می کنیم و زندگی خود را به نماش می گذاریم تا بیشتر بفروشیم و خریدار و مخاطب و فالوور بیشتری پیدا کنیم. وقتی از کرده خود پشیمان می شویم تا دیگر ادامه ندهیم باز اما، نظام سرمایه داری مصرف گرا به زور وسوسه ما را به صحنه نمایش باز می گرداند تا همچنان ادامه دهیم و آنقدر بفروشیم تا از پا بیافتیم. آنقدر هار می شویم و از خون یکدیگر همچون دراکلولا می مکیم تا در نهایت به زامبی هایی تبدیل می شویم که فردیت و روح و روان خود را از دست داده. طبیعت را با دود آلوده می کنیم و درختان که منبع حیات و تأمین اکسیژن ما هستند را نابود میکنیم. پس از گذشت 2500 سال از رنجی که Antigone برای خاکسپاری محترمانه برادر کشته شده خود کشید درس نمی گیریم و آن را فراموش می کنیم تا آنجا که بشر امروز گرفتار در دوزخ خودساخته بر جسد خاکسپاری نشده انسانی دیگر ادرار می کند و این پایان و سقوط انسانیت است.

با تشکر