با درود و خسته نباشید خدمت تمامی عوامل نمایش «انگلیسی» خصوصاً کارگردان محترم. ایشان در بدو ورود و در انتهای نمایش به گرمی و با روی خوش با تماشاگران ارتباط گرمی داشتند. کارگردانی این نمایش به گُمانم اگرچه به لباس، گریم، نور و موسیقی پیچیده ای نداشته، بسیار کار سختی بوده و آن هم بدلیل دو زبانه بودن اجرای آن. نحوه اجرای کار از این لحاظ خیلی نیاز به نگاه ظریف و تیزبین کارگردان داره که خوشبختانه درک و توانایی بازیگران از زبان انگلیسی کار را راحت تر کرده. شاید بالانویس نکردن بعضی از گفتگوها به فارسی احتمالاً عمدی بود تا سطح درک و ارتباط مستقیم مخاطب با متن انگلیسی را بسنجند که به نظر پاسخ مثبت هم دریافت شد چون تعداد قابل توجهی از جمعیت حاضر در سالن در چنین مواقعی واکنش های صحیح و طبیعی نشان دادند.
علاوه بر این تا حدود زیادی این کلاس پیشرفته تافل شباهت حداقلی با یه کلاس پیشرفته تافل با آنچه در سطح شهر بطور واقعی می بینیم داشت. اگر قرار باشه اجرای این نمایش بر اساس گرته برداری از یه کلاس واقعی تافل باشه این کار یا عمداً یا سهواً نادیده گرفته شده. در حقیقت به نظر میرسه نویسنده از کلاس زبان انگلیسی بعنوان یه حامل carrier برای پیام اصلی خودش که مهاجرت و مصائب آن باشه استفاده کرده چون تم اصلی قابلیت پرداخت در بافتار دیگه ای هم داره. در غیر اینصورت همسطح نبودن زبان آموزان، نبودن طرح درسی مرتبط با تافل، ارتباط نداشتن task های آموزشی با تافل پیشرفته و خیلی خیلی از موارد دیگه توجیح دیگه ای نمی تونه داشته باشه. این کلاس در اصل بیشتر شبیه به یه کلاس مکالمه آزاد به زبان انگلیسی بود تا تافل پیشرفته. اصرار و تأکید به انگلیسی صحبت کردن در یه کلاس تافل پیشرفته به هیچ وجه اتفاق نمی افته چون زبان آموزان در این سطح باید به راحتی صحبت
... دیدن ادامه ››
کنند.
موضوع مهاجرت در سینمای ایران قبلاً خیلی کار شده، مثلاً فیلم «آدم برفی» به کارگردانی داووود میرباقری و بازی اکبر عبدی و یا فیلم «تجارت» با بازی فرامرز قریبیان به کارگردانی مسعود کیمیای و یا سریالهای تلویزیونی مثل «آخرین ستاره شب» ساخته منوچهر پوراحمد و بازی داوود رشیدی در موضوع مهاجرت خیلی باورپذیرتر بودند چون برای مخاطب داخلی تولید شدند. سوالم اینه که آیا متن اجرا شده این نمایش نعل به نعل بر اساس متن اصلی بوده و یا تغییراتی اعمال شده؟
دلایل مهاجرت از ایران و یا مهاجرت معکوس به ایران در زمان حاضر بعنوان تم اصلی خیلی کم بسط داده شد و تقریباً در اواخر نمایش، و با تأخیر، ما با واقعیتهای زندگی امید و مرجان آشنا می شویم. کاراکتر کسی که 5 بار در امتحان تافل رد شده خیلی غیر واقعی و اغراق آمیز به نظر می رسید. البته بازی خانم استواری هیچ ایرادی نداشت. احتمالاً جامعه جهانی وقتی با دیدگاه دایاسپورای ایرانی و ایرانی بودن/ماندن آنها مواجه میشه احساس خوشایندی بهش دست میده چون این نمایش اصولاً برای مخاطب غیر ایرانی نوشته شده تا آنها با مُعضلات مهاجرت ما ایرانی ها آشنا بشوند. اینکه ما چقدر زبان مادری خود را دوست داریم و حتی اگر در ایران هم نباشیم باز ایران برای ما مسئله است مورد توجه نویسنده بوده.
ای وطن ای مادر تاریخ ساز
ای مرا در خاک تو روی نیاز
تشکر.