وقتی از تلاش برای مطالبه حقیقت صرف نظر کنی آرام آرام قطره قطره زندگی ات مثل زمانی که رگ دستت را زده باشی می چکد و هرز می رود و تو خودخواسته خودت را از پا در می آوری...
هدا مارگولیوس کووالی راوی کتاب "زیر تیغ ستاره جبار" زن جوانیست اهل پراگ که خواهان یک زندگی عادی و آرام است اما در روزگاری که آرمان های فرینده (فاشیسم و کمونیسم) روابط انسانی را به حاشیه می رانند یک زندگی ساده و آرام نه معمول است و نه به راحتی دست یافتنی...
تجربه به من ثابت کرده آدم هایی که در دل بحران ها هشیار و قابل اعتمادند همیشه آنهایی هستن که به ساده ترین ایدئولوژی پایبندند "عشق به زندگی"
راز استقامت و پایداری هدا در زمانه ای که به قول خود او حقایق توان از میدان به در کردن آرمانهای مخرب و ویرانگر را نداشتند همین نکته است بله هدا عاشق زندگی بود و سعی میکرد به واقعیت و کنه زندگی نزدیک تر باشد...