افسانه ادیپ و نمایشنامه معروف آن محور اصلی نمایش ترانههای تب است، نمایشی که به سبک کلاسیک و با ادبیات کهن، داستان را از زبان ادیپ و مادرش روایت میکند. تقدیر ادیپ این است که ناخواسته پدر خود را کشته و با مادر خود ازدواج کند پدر از ترس این اتفاق کودک را از خود دور میکند اما از آنجا که فرار از سرنوشت مقدور نیست ادیپ باز به شهر خود بازگشته، در حادثه ای پدر خود را میکشد و به عنوان شهریار شهر مادر خود را به همسری میگیرد.
دکور که از سازهای ثابت و در انتهای صحنه چیده شده است نمادی از کوههای تب و ماه بزرگ به رنگ قرمز بر فراز آن است. در نورپردازی صحنه نیز نور قرمز در جلوی صحنه را روشن کرده است. قرمزی به رنگ خون و فرجامِ شوم وی.
گروه موسیقی در صحنه و همخوان با نمایش، متن را همراهی مینماید. اجرایی شنیدنی که با حساسیت و سلیقه در استفاده از ادوات مختلف، جذابیت اثر را دوچندان کرده و به جرأت میتوان گفت نقط قوت نمایش محسوب می شود.
پرداختن به جزئیاتی مانند طرح چشم در کف دستکش ایفاگران نشانگر آن است که در طراحی و اجرای لباس زمان صرف شده است.
بازیگران نقشهای خود را که بر پایه مونولوگ است قدرتمند اجرا میکنند. تسلط در بازی و اکت سپیده نورصالحی دیدنی است هرچند پذیرش گرفتگی و نارسایی صدایش برای این اجرا کار
... دیدن ادامه ››
راحتی نیست.
متن کار که با نگاه به آثار بیضایی فاخر و شاعرانه نوشته شده علیرغم زیبایی، در انتقال مفهوم کم بضاعت مینماید تا جایی که حتی در لحظاتی (به خصوص اوایل نمایش) کسل کننده و کشدار شده و روایت داستان به خصوص در مونولوگ ادیپ چندان پیش نمیرود. همچنین اینکه در عنوان «عبرت آموز برای خوابیدن کودکان امروز» درج شده انتظار ایجاد پیامی نو و تازه را ایجاد میکند که این پیام در متن یا وجود ندارد و یا چندان دچار نمادگرایی شده که بارز و قابل تشخیص نیست.
در مجموع نمایش ترانه های تب به لطف موسیقی جذاب و حال و هوای کلاسیک و تئاتریکالش دیدنی است.