در جهانی که در آن مرز میان حقیقت و دروغ برداشته شده باشد چیزی وجود ندارد جز واقعیت و واقعیت های جایگزین. ارزش های غالب دیگر اخلاقیات و احساس مسئولیت پذیری نیست، سود و فایده است. اگر حقیقت را ببینید، گفتنش برایتان فایده ای نخواهد داشت؛ در واقع، این کار خطرناک است. بهترین کار این است که دروغ را به عنوان حقیقت به رسمیت بشناسید و آن را با شور و شوق در آغوش بگیرید، این همان کاری است که متعصبان می کنند.
اما متعصبان همیشه گروه کوچکی خواهند بود. بهترین گزینه ی بعدی، پرهیز عمدی از فهمیدن حقیقت و زیستن در جهلی مرکب است و اگر اتفاقی حقیقت را یافتید، ساکت بمانید و تظاهر کنید که از آن بی خبرید. این دو گروه نماینده اکثریت جامعه اند. هر کسی که حقیقت را می گوید یا احمق است یا قصد خودکشی دارد.
در چنین دنیایی، باهوش ها افراد خوش فکر و خردمند نیستند؛ حیله گران و فریبکاران اند. در چنین دنیایی جایی برای عقل سلیم نیست، یا شاید بهتر است بگوییم جهل عقل سلیم جدید است و برای بقا و. پیشرفت های فرصت طلبانه ضروری است.
ما هماهنگ شده ایم / کای اشتریت ماتر / نشر ققنوس