در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حسین چیانی درباره نمایش ۱۶۸ دلار: دیشب به تماشای نمایشی نشستیم. این نمایش بر اساس مفهومی از پیش مطرح‌شد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:11:06
دیشب به تماشای نمایشی نشستیم.
این نمایش بر اساس مفهومی از پیش مطرح‌شده در پوستر ورودی سالن، به مسئله‌ای فلسفی اشاره دارد: مجموع مواد تشکیل‌دهنده بدن انسان (اکسیژن، فسفر، کلسیم و دیگر عناصر) ارزش مادی‌ای معادل ۱۶۸ دلار دارند. به عبارت دیگر، اگر هر یک از این عناصر به‌طور جداگانه خریداری شوند و قیمت‌شان جمع‌بندی گردد، به رقمی معادل ۱۶۸ دلار می‌رسیم. هرچند این توضیحات در پوستر ورودی آمده است، شخصاً آن را مطالعه نکردم و از دوستان شنیدم. به هر حال، از آنجا که این توضیحات صرفاً در پوستر آمده و در خود اجرا به آن اشاره‌ای نمی‌شود، مخاطب انتظار دارد نمایشی را ببیند که بر اساس این ایده‌پردازی مادی، ارزش انسان را فارغ از ابعاد ماورایی آن بیان کند، اما در عمل چنین اتفاقی نمی‌افتد.

اجرای نمایش به‌وضوح بر فرم و بازی بدن تأکید دارد، و حرکات بدن در آن نقشی اساسی ایفا می‌کند. بارها به دوستانم گفته‌ام که برای من، بازی بدن و پرفورمنس در نمایش‌ها از مهم‌ترین المان‌هاست و گاهی حتی مهم‌ترین بخش کار به حساب می‌آید. در این نمایش، بازی بدن به‌طور قابل قبولی اجرا شد، اما مشکلاتی در سطح دیگری وجود داشت.

محتوای نمایش که به نظر می‌آید باید بر مسئله بدن و بدن‌مندی تمرکز داشته باشد، بیشتر در ذهن کارگردان باقی مانده و برای بیشتر تماشاگران قابل ... دیدن ادامه ›› درک نمی‌شود. هدف نمایش به‌نظر می‌رسد این است که تفاوت‌های موجود در ترکیب مواد تشکیل‌دهنده بدن می‌تواند به ایجاد تفاوت‌هایی در بدن‌مندی و بیان منتهی شود، که این مسئله در اجرا چندان روشن نشده و در برخی نقاط گنگ می‌ماند. مخصوصاً اگر مخاطب هیچ‌گونه پیش‌زمینه‌ای از توضیحات پوستر نداشته باشد، این ابهام بیشتر می‌شود. افزون بر این، برداشت‌هایی از قبیل تکامل، هوش مصنوعی و آگاهی از سوی برخی دوستان مطرح شد که هرکدام از این مفاهیم خود بحثی مفصل دارند و نمایش نتوانست مخاطب را به یک وحدت کلی برساند. درست است که هر فرد می‌تواند برداشت شخصی خود را از یک اثر هنری داشته باشد و من نیز با این دیدگاه موافقم، اما در اینجا به نظر می‌رسد دلیل اختلاف نظرها ناشی از سردرگمی در پرفورمنس و کارگردانی است، نه اینکه کارگردان عمداً قصد داشته باشد تضادهایی را به‌طور آگاهانه به مخاطب منتقل کند.

نمایش به‌شدت روی فرم و پرفورمنس تأکید دارد. با استفاده از دیالوگ‌هایی به زبان‌های خارجی مانند ایتالیایی و آلمانی و...، سعی می‌کند به مخاطب این پیام را برساند که از زبان چیزی نمی‌فهمی، اما بدن را می‌بینی و این بدن است که زبان مشترک تمام انسان‌هاست. با این حال، در حالی که بر بدن‌مندی تأکید زیادی می‌شود، این تأکید در اجرا چندان موفقیت‌آمیز نیست. از نظر تکنیکی، حرکات بدن به‌طور کلی قابل قبول هستند و قطعاً که برای طراحی حرکت کار، زحمت زیادی کشیده شده، اما از یک نمایش که تأکید اصلی‌اش بر این موضوع است و به‌عنوان تنها برگ برنده‌اش به شمار می‌رود، انتظار می‌رود که حرکات بسیار کارشده‌تر و متقن‌تر باشند.

همانطور که پیشتر اشاره کردم، نمایش از پرداختن به محتوا صرف‌نظر کرده و آن را فدای فرم کرده است. در نظریه‌های نئوفرمالیسم، تأکید بر هم‌خوانی و ارتباط مناسب بین فرم و محتوا است. محتوا جوهر است و فرم، صورت عارض بر آن جوهر. اگر فرم نتواند محتوا را به‌طور منسجم و یکپارچه منتقل کند و تبدیل به پرفورمنس‌هایی جداگانه و بی‌ارتباط با هم شود، نشان‌دهنده ضعف فرم است. این مسئله در این نمایش به وضوح مشهود است.

از سوی دیگر، در کارهایی که بر فرم تکیه دارند، همه عناصر حرکتی و میزانسن باید هم‌راستا و در خدمت هدف محتوایی اثر قرار گیرند. اما در این نمایش، چنین هم‌راستایی‌ای مشاهده نمی‌شود. گاهی میزانسن دچار مشکل است. همچنین به صورت کلی اگر شما ترتیب پرفورمرها را تغییر دهید یا برخی کاراکترها را حذف کنید، به نظر می‌رسد که هیچ خللی به اثر وارد نخواهد شد. این نشان‌دهنده عدم انسجام کار است و به‌طور کلی، اثر نتوانسته است از فرم به‌طور مؤثر در راستای مضمون خود بهره‌برداری کند.

برای ارزیابی اینکه این نمایش تا چه حد از فرم خود کارکرد درست گرفته، باید به چند سوال پاسخ داد:
- چگونه هرکدام از عناصر محتوایی نمایش با ساختار فرمال آن مرتبط می‌شوند؟
- آیا هر بخش از فرم به بخش‌های دیگر متصل است و ارتباطی معنادار دارد؟
- آیا مجموع این ساختار فرمی با هر بخش از فرم ارتباط دارد یا گسستگی وجود دارد؟
- میزان ارتباط فرم و "ریتم" در نمایش چقدر است؟

در نهایت، این نمایش با وجود زیبایی‌های بصری در عرصه پرفورمنس، دچار سردرگمی است و هدفش چندان مشخص نیست. اگر هدف اصلی از اجرای این کار فرم، تنها جنبه زیبایی‌شناختی و مستقل از محتوا بود (مانند هنر رقص یا پرفورمنس‌های مشابه که هدف زیبایی‌شناختی حرکت است)، شاید می‌توانست موفق‌تر باشد، اما این نمایش تلاش می‌کند محتوای خاصی را منتقل کند که چندان موفق نمی‌شود.

از جنبه مثبت، طراحی صحنه مینیمالیستی است که به بیننده این امکان را می‌دهد تا بیشتر به بدن‌ها و حرکات آن‌ها توجه کند تا به آکسسوار صحنه.

با تمام این‌ها، به دلیل اینکه نمایش حداقل‌های لازم را داراست و توانسته ذهن مخاطب را به چالش بکشد، توصیه به حداقل یک‌بار دیدن آن دارم. با تشکر از همه عوامل.