بر پهنای زمین خدا سهم من چه بود
بر کرانه های این دنیای تاریک چه داشته ام .
از تمام خاک زمین کدام مال من است
از تمام دریا ها کدام به من رسید.
آن زمان که آمدم دستانم خالی تر از دستان باد بود
حال که پیمانه ی عمر از نیمه می گذرد
مرا دستی برای تصاحب و قلبی برای داشتن نیست.
سهم من چیست در این دنیای تاریک ...
سال ها باران را از پشت شیشه دیده ام
و به دنبال سهمی از باران دل باخته ام
اما دریغ از قطره ای..
دریغ از قطره ای.
.
.
شبی که مرگ فرود آید میتوانم گفت سهم من چه بود ؟؟
اما ای قلب منتظر
از مرگ به تساوی بر خواهم داشت ..
به تساوی.