هیچ وقت دلم نمی خواهد که ،
چشم های شور زمین،
بترکند، و یا خشکی بگیرند؛
حتی ذره ای ناراحت هم نمی شوم،
اگر زمین، هرشب،
ماه زیبا را، دزدانه نظر بزند،
و من مجبور شوم،
در جزر و مد چشم هایش،
بالا و پایین بروم.
هیچ وقت دلم نمی خواهد که،
کودکان سبز و انبوه زمین،
نارس، و یا سقط شوند؛
دلم می خواهد که مدتها،
بر
... دیدن ادامه ››
شکم آبستنش تکیه بزنم،
و با ویار و ولع،
میوه های نایابش را میل کنم؛
هیچ وقت دلم نمی خواهد که،
از چرخ و فلک زمین،
زود پیاده شوم؛
عاشق این هستم که سال ها،
بر رویش بنشینم،
و از شدت اتفاقهای جورواجور آن،
سرگیجه بگیرم!
z.k