در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ندا مصطفایی: به سان ماده گربه ای که چنگ می زند، به تاریکی، به شب، چه نافاتحانه نبرد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:08:24
به سان ماده گربه ای که چنگ می زند، به تاریکی، به شب، چه نافاتحانه نبرد می کند زنی ایستاده در میان باد...
گیسوان تو را اگر که باد شانه زد، چه طعنه به شانه؟ چه طعنه به دست های مرتعش پیرمرد ِ ریش تراش ِ ده؟

گره به گره ، بافته بافته پریشانی توست میان اینهمه سرگردانی ِ صداها و خط ها و دست ها...چنگال تو نه به گرگ ها و شیرها، که فرو رفته در صورتکی است که ایستاده، اینجا، درست در مقابلت...

_ناتمام_



از: خود
گاهی اما ناتمام زیباتر است...
۰۹ مرداد ۱۳۹۲
همین حالا، بعد از اینهمه وقت، ناگهان بیقرار دوباره خواندن همین متن، همین شعرنوشته ناتمام تان شدم بانو. چیزی درش بود و هست که با من مانده، از آن وقتی که خواندمش تا حالا. اینکه چیست نمیدانم، ولی میدانم آنقدر قدرتمند هست که بعد از اینهمه ماه یادم باشد که دقیقا کجا باید پیدایش کنم. پیدایش کردم، خواندم، خوب شدم.

اگر روزی تمام شد، یا حتی اگر نشد، حتی همینجور ناتمام، فراوان چشم به راه خواندنش هستم.

۲۹ بهمن ۱۳۹۲
چقدر خوب جناب اژدری. ممنونم از نوشته ی پر مهرتون.
۳۰ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید