شاعر شدن درد است .
شعر درد است
و دردها به درد کسی نمی خورند .
باید درد ها را با پرنده ها و سگها ، با دیوارها قسمت کرد .
وقتی هیچ کس نمی ارزد به شعر شدن توی دستهایت ،
باید نشست
و های هق زار زد .
وقتی هیچ کجای دلت ،
هیچ کجای سرت ،
هیچ کجای شهرِ پا تا به سر در نکبتت چیزی برای لبخند زدن پیدا نمی شود .
(مهدیه لطیفی)