مدتی است موضوعی ذهن مرا بخود مشغول کرده و اونهم مربوط به نقدها و نوشته های مربوط به نمایش ترانه های قدیمی است. حقیقتش واکنش مخاطبان این نمایش برای من تاحدی غیرمنتظره بنظر میرسه. بدون اینکه بخواهم در مورد خود اثر قضاوت کنم که نظر خودم را درمورد این نمایش قبلن اعلام کرده ام و خب اینجا هم از اون بعنوان یک نمایش خوب یاد می کنم ولی معتقدم میزان اقبالی که به این نمایش نشان داده شده و تعریف و تمجیدی که از این نمایش شده حداقل به باور من تناسب همگونی با خود اثر نداره. لذا تصمیم گرفتم آسیب شناسی به نقدها و نوشته های مربوط به این نمایش ترتیب بدم. درابتدا سعی کردم تمام مطالبی که عزیزان تیوالی نوشته اند رو بخونم و بعد نتیجه گیری کنم. بجز پاره ای از مطالب که مربوط به حواشی بلیت گرفتن و آدرس و این مسائل بود که کنار گذاشته می شه بقیه نوشته ها تا حدود بالای نود درصد مطالبی است در ستایش اثر که فکر می کنم اغراق آمیز است و جنبه احساساتی گرایی آن بر نقد و بکارگیری منطق برای فهم بیشتر و بهتر اثر چربش داره. از طرفی معدود افرادی هم که نظر منفی داشتن با واکنش منفی طرفداران سینه چاک این اثر مواجه شدن. سئوالم این بود چرا؟ آیا خود اثر تا این حد تکان دهنده بوده؟ آیا مخاطب داره ادای دین به هنرمندی میکنه که مدتها از زادبوم خودش نامهربانانه بنا به دلایلی چنان که افتد و دانی کنار گذاشته شده بوده و اینجا داره بنوعی اونو نوازش میکنه؟ آیا بخاطر برهوت نمایش های خوبه؟ چه تعداد از این دوستان تمام یا اکثر کارهای محمد رحمانیان رو دیدند و چقدر با دنیای ذهنی اون آشناهستند؟آیا بنوعی مرعوب این اثر یا سازنده اون شدن؟ آیا محبوبیت بیش از حد این اثر با واسطه، به ترانه های موجود در اون برمیگرده؟ قبول دارم که دیالوگهای زیبایی در این اثر روان بود بازیها خوب بود و نوستالژی آهنگهای قدیمی به بهترین شکل مخاطب رو متاثر میکرد، ولی آیا بازخوردهای مشاهده شده بیشتر بخاطر احساسات گرایی بیش از حد ما ایرانیها نیست؟ دوستی ذکر کرده بود که آقایی قبل از نمایش دعوا کرده بود و پایان نمایش با دیده بوسی محل رو ترک کرد واقعن این بخاطر تاثیر نمایش بود یا بخاطر برآشفته شدن بیش از حد ما در مواجهه با یک مشکل و از اون ور بام افتادنمون بعد از پایان اون مسئله نیست؟ حقیقتش من یه خورده نگران شدم چرا که جامعه آماری که این مطالب و نقدها رو می نوشت قشر تقریبن تحصیلکرده، فرهیخته و اندیشمندی باید باشه که تئاتر میره به کنسرت موسیقی میره واز گالری های هنری بازدید می کنه و نه مشتی از خروار کل جامعه. و من انتظار نقدهای منصفانه منطقی و بدور از رویکرد احساسی رو داشتم.
نمیدونم شایدم من اشتباه
... دیدن ادامه ››
فکر می کنم و دوست دارم که دیگران هم نظرشونو در این مورد بگن.
وبعد میخوام سئوال دیگه ای مطرح کنم و اونو به این موضوع مرتبط کنم و اونم اینه که بنظر شما انسانهای سازنده جامعه مدنی انسان هایی که بدنبال یک جامعه دموکراتیک با مختصات کامل اون هستند چقدر عنان احساسات خودشونو در اختیار دارن؟ چقدردر عین علاقه و لذت بردن از چیزی سعی در داشتن یک نگاه منصفانه و بیطرفانه به اون اثرو دارن؟ اساسن توازن بین این عقل و عشق در انسان عصر مدرن چگونه است؟
و آیا ماهایی که بدنبال این جامعه می گردیم چقدر واجد این خصوصیات هستیم؟ بنظر شما ماهایی که این نمایشو دیدیم و کلی به به و چه چه کردیم و در عین حال بیشترمون، اگر نگیم هممون دغدغه ساخت یک جامعه مدنی رو در سرزمینمون می پرورونیم چقدر واجد صفات یک انسان سازنده این جامعه پیش گفت رو داره؟
آیا نشانه های اونو داریم؟ چقدر با اون فاصله داریم؟
من یه کم ناامید شدم دوست دارم آرا و عقاید شمارو بدونم تا کمی به آینده خودم و یا حداقل نسل آینده و فرزندانمون امیدوار بشم.
دلیلی نداره که لیاقتشو نداشته باشیم ولی آیا الان سزاوارش هستیم؟
سپاسگزار میشم اگه منو از نظراتتون بی بهره نذارین.