در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سعید زادمهر درباره نمایش مرد بالشی: بعد از دیدن مرد بالشی ( اجرای ارسباران ) قصد داشتم این متن را بنویسم ا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:38:00
بعد از دیدن مرد بالشی ( اجرای ارسباران ) قصد داشتم این متن را بنویسم اما بنا به دلایلی از نوشتنش منصرف شدم. الان چون "روایت ناتمام..." را دیده ام گفتم ابتدا این متن را بنویسم و بعد برسم به روایت ناتمام!
...............

مرد بالشی؛ یا چگونه یاد گرفتم نگران نباشم و گاهی هم از آن طرف پشت بام بیفتم!
...

خب ابتدا همه چیز نمایش ... دیدن ادامه ›› به جز متن :
پیام دهکردی آگاهانه نقشش را برای مخاطب باور پذیر کرده بود و کاملا مشخص بود زیر و روی حرکات شخصیتش را فهمیده و به اصطلاح نقش را مال خود کرده بود.
حس می کنم احمد ساعتچیان تا جایی که می توانسته از تجربیات و احتمالا مشاهدات قبلی خود برای اجرای بهتر این نقش خاص کمک گرفته و این تلاشش واقعا قابل تحسین است، اما با کمی دقت می فهمیم متأسفانه و علیرغم میل باطنی اش، تمرین کم او اثر خود را گذاشته و اجازه ی دادن عمق بیشتر به نقشش را به او نداده است.
علی سرابی دقیقا مناسب همین نقش انتخاب شده بود و اصلا در باورم نمی گنجد که قبلا احمد مهرانفر چطور این نقش را بازی کرده بوده و چقدر در اجرایش موفق بوده ؟!... اما خب،... چرا سرابی یکنواخت شده ؟... چرا حرکات و رفتارش حرکات یک نویسنده نیست ؟... چرا بازی اش شبیه یکی دو تا از کار های قبلی اش است ؟... از ته دل آرزو دارم علی سرابی مثل صابر ابر نشود !... خودش را، بعضی حرکاتش را مدام در نقش های مختلف تکرار نکند!
می ماند نوید محمدزاده،... نقشش همان الگویی است که احتمالا همه مان می شناسیم... الگوی "پلیس جوان و بی فکر و عصبی و ترمز بریده ی کنار پلیس با تجربه"،... اما صرفا تند و با سرعت گفتن دیالوگ ها دلیل بر خوب بازی کردن و اجرای صحیح این الگو نیست!... به نظرم نوید محمدزاده خیلی خیلی بیشتر از باقی بازیگران باید تمرین می کرد... اصولا آنقدر باید به نقشت مسلط شوی و اینطور دیالوگ های با ریتم تند را آنقدر باید طبیعی و بدون تپق بیان کنی که تماشاگر حتی یک لحظه هم به غیر طبیعی بودن بازی ات شک نکند... که متأسفانه فکر می کنم محمدزاده در این راه موفق نبود !
...

اما به نظرم بزرگترین نقطه ضعف اجرا، بازی ها نیست... طراحی صحنه و دکور و نور است!... چیزی که اصلا و ابدا در حد و اندازه و خدمت این متن خوب نبود... اصلا نبود!...
برخلاف طراحی لباس فکر شده و مناسب، به نظر می آید هیچ خلاقیت و تلاش دلسوازنه و در خور توجهی برای طراحی و آماده کردن صحنه و دکور و نور که عملا بستر اجرای بازی بازیگران و فضای متن نمایشنامه است، نشده است !!... معتقدم مرد بالشی ( اجرای ارسباران ) بزرگترین ضربه اش را از همینجا خورد !
...

اما حالا همه چیز نمایش،... یعنی متن :
تقریبا همه مان بعد از دیدن نمایش گفته ایم نمایشنامه خوب بود،... یا خیلی خوب بود،... یا عالی بود،... اما چرا ؟؟... چرا واقعا نمایشنامه "مرد بالشی" خوب است و حتی در این اجرای به نظر من نه چندان قوی، باز هم خودش را نشان می دهد ؟؟... این نمایشنامه چه چیزی دارد که بعد از حدود یکی دو سال از دیدن نمایش های متوسط و ضعیف ( به لحاظ متن ) می توانیم راحت بگوییم کاری را دیده ایم که نمایشنامه خوبی دارد ؟؟
خب خودم خیلی فکر کردم... به نظرم :
بزرگترین و مهمترین نقطه قوت متن، طراحی درست و باور پذیر کردن فضا و حس و حال آن برای مخاطب است!...
"مارتین مک دونا" با دقیق نوشتن جزئیات و روند داستان اصلی و اضافه کردن آن "خرده داستان" های با آغاز و پایان ( دقت کنید با آغاز و پایان ) به طرز کاملا حرفه ای مخاطب ِ علاقمند به شنیدن داستان را با خود همراه می کند.
مک دونا داستان هایش را نصفه و نیمه نمی گوید و مخاطب را تشنه نگه نمی دارد. مک دونا داستان های تکراری و بدون خلاقیت نمی گوید و به مخاطب ِ دوستدار شنیدن داستان امروزی، که قبلا هم کلی داستان شنیده، خوراک درست و مقوی می دهد. در واقع به مخاطب امروزی چیزی را که دوست دارد بشنود می دهد.
مک دونا با یک موضوع حسی، با یک موضوعی که احساسات و وجدان مخاطب را قلقلک می دهد، یک داستان کوتاه، یک "خرده داستان" را برایش تعریف می کند و با این کار ضمن سرگرم کردن او، دقیقا یک بخش از شخصیت اصلی اش ( نویسنده ) را نیز کامل می کند. طوری که مخاطب در شوق گوش دادن به این داستان ها و البته غرق در جذابیت داستان اصلی است که ناگهان به خود می آید و می بیند انگار همه ی شخصیت ها و این فضا را کاملا می شناسد، حالا هر چقدر هم که صحنه و نور و دکور و بازی ها ضعیف باشد!... مخاطب ( خصوصا قشر مخاطب خیال پرداز ) به خود می آید و می بیند با هیچکدام از این شخصیت ها و فضای ذهنی آنها و دیالوگ هایشان بیگانه و غریبه نیست و آنها را کاملا درک می کند و کارهای شان را منطقی می داند !!
نمایشنامه "مرد بالشی" خیلی خیلی خیلی جزئیات دارد... اما به نظرم بزرگترین راز موفقیتش، همین فضاسازی درست و عالی نویسنده ی باهوشش، مارتین مک دونا است !
...
..
.
پ.ن :
حدود یکی دوسال است خرده می گیرم که چرا بعضا بازی ها و طراحی صحنه و دکور نمایش ها خوب است و متن ها بد ؟!... خب بعد از دیدن مرد بالشی، از آن طرف پشت بام هم افتادم !!
میشه زودتر راجع به روایت ناتمام هم نظرتون رو بنویسین ....
۲۵ مهر ۱۳۹۲
ممنون چون من واقعا نظر شما رو به نظر خودم در مورد مرد بالشی نزدیک دونستم .
۲۷ مهر ۱۳۹۲
خواهش می کنم... شما لطف دارید... :)
۲۷ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید