در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کاوه ت درباره نمایش این لحظه را جایی دیده‌ام: هنرمند به مثابه آفریدگار قبل از هر شروعی اشاره ای به آخر شعری از مح
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:10:26
هنرمند به مثابه آفریدگار

قبل از هر شروعی اشاره ای به آخر شعری از محسن نامجو میکنم که میفرمایند:
تمام این شعر قبل از آنکه بسرایمش، میخواست همین را بگوید

در کتاب محاکمه کافکا سرتاسر خواننده درگیر و دار این مسئله است که دادگاه با پیشفرضی که مدرنیته برای او قرار میدهد بایستی موجودی به اسم عدالت را برای جامعه فربه کند اما کافکا اجازه ورود شما را به مرزها نمیدهد. شما همانقدر مجرمید که سوژه ی رمان.
اگر در رمان محاکمه مفاهیمی نظیر علیت اخته میشوند، در این نمایش کل دنیا با تعاریفی که برای شما تا بحال داشته، مثله شده و دستان شما تنها و تنها در دست کارگردان خبیثیست که میخواهد خود شما را از شما بگیرد. کافیست به حس تهی بودن زمانی که برای اولین بار فیلم میتریکس را دید، داشته اید، لختی ... دیدن ادامه ›› بیاندیشید.
دنیایی که در آن اوریانا فالاچی میتواند با کودکی که هرگز زاده نشد، مصاحبه ی تلویزیونی داشته باشد. دنیایی در سمت چپ فیلم اثر پروانه ای.

جابجایی عینیت و ذهنیت یا بهتر بگویم جایگیری ذهنیت عینی در جولانگاه عینیت ذهنی تکان زیباییست که این تئاتر به بیننده خود میدهد. رد پای این جابجایی بصورتی هنرمندانه در صحنه گرفتن دست مادر توسط دکتر و یا نوازش شکم مادر توسط همسر بوضوح سد سانسور رایج را برداشته و کارگردان - نویسنده به بیننده میفهماند که اینجا دقیقا سرزمین خود خود آفریننده ایست که به قول آنتوان سنت اگزوپری با حوصله و دقت رنگها را انتخاب کرده و هر کاری که بخواهد میکند.
در اینجا از نقش هنر آفرین ستاد مستطاب سانسور نیز نباید غافل شد که باعث هرچه هنرمندانه تر شدن اثر گردید و چه بسا اگر نبودند این کودک در این کالبد زاده نمیشد.

دیوانه کننده ترین لحظه ها نیز وقتیست که میفهمید انتقام ویژه فعلیتی عینی نیست. به علت لذت بسیار بسیار زیادم از این قسمت و نیز قسمت گربه ها (که به واقع ذهنم را شدید درگیر کرده و دوست دارم بتوانم از گربه خودم آن سوال طلایی را که کارگردان به پرسناژش اجازه نداد تا از گربه بپرسد، بپرسم)، هرچه بگویم موجب لو رفتن داستان اثری قابل احترام میشود. در فرصتی بعد از پایان این نمایش آنرا مجددن خواهم نوشت.
ضمن اینکه عنصر زنانگی کاملا به حد کفایت بود (چیزی که در برخی اجراهای این روزها کیمیا شده) البته قضاوتهایی در حین اثر انجام میشد ولی در کل کار گم بود.

یکی از قشنگی های این تئاتر این بود که شخصیتها پرواز میکردند. (سکانس رانندگی بخصوص)
در خصوص اجرا معتقدم که نباید اظهار نظر کنم چون سواد درستی ندارم، اما دوست دارم این تئاتر دوباره چند سال دیگر اجرا شده و آنرا ببینم.
مرسی از یادداشت زیباتون
۰۴ آبان ۱۳۹۲
خواهش، و این را به عرض برسانم که کل این متن قرار بود چیز دیگری باشد و آن چیز دیگر تکه تکه شد تا تکه های کار برای کسی که هنوز نمایش را ندیده تازه بماند. بعد از اتمام نمایش، شاید آن «چیز دیگر» را هم بنویسم تا بریدگیهای این متن اصلاح شود.
۰۴ آبان ۱۳۹۲
و چنین نمودیم دوست عزیز
۰۶ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید