در بلکورت، همین طور در باب الواد، مردم زود عروسی می کنند.زود سر کار می روند و در عرض ده سال کل تجربه ی یک عمر زندگی را از سر گذرانده اند.یک کارگر سی ساله دیگر همه ی کارت های دستش را بازی کرده و بین همسر و فرزندانش به انتظار پایان خود نشسته است.لذت های او ناگهانی و بی رحمانه بوده،همانطور که زندگی اش.می شود فهمید که او در سرزمینی زاده شده که درش همه چیز را می دهند تا پس بگیرند.زندگی قرار نیست ساخته شود و رشد کند، قرار است بسوزد و تمام شود.
تابستان الجزایر-آلبر کامو