پشت این چشم سفید ، که عمریست سیاهی دیده
پشت این موی رنگ پریده
که
با جاروی زمان
نقش باخته
مدتیست سائیده
روبرویش دیوار ، که سالهاست به او خندیده
و زخنده لب او ترکیده
پیر مرد تنها بود
سالخورده و آرام ، فکر یک پرواز بود
پیر مرد؟ کمرت منحنی دایره ی بی رحمیست
و زمان فرمان این دایره
... دیدن ادامه ››
است
دست تو ، استخوان ساختمان کار است
که کلنگی شده و پوسیده
پشت این دیوار ها ، پیر مرد دنبال یک سوراخ است
که در آن شهر فرنگی باشد
اما حیف که آن سوراخ را ، برایش زیر زمین انداختند
پیر مرد؟ ساک خود را بستی؟
شهر فرنگ منتظر است و تو انگار شتابان رفتی!
و تو انگار شتابان رفتی