نا خواهری قرمز و شیرین سیب ها
اسلیمی مشوش قوم نجیب ها
باران جل جلی و به خوناب می چکی
امید من ز گردش دور نسیب ها
تیغ خجند و لعل یمانی به یک وجب
خوش موطنی برای تمام غریب ها
هم کشتی منات عتیقی به سومنات
برمانده یادگار فراز و نشیب ها
چون پوزخند سخره ی دهری حکیم وار
بر رفته و نیامده ی دلفریب ها
انگشت بر دهان و به گل مانده کرده ای
با
... دیدن ادامه ››
دست درد من همه صنف طبیب ها
فهم از چرای منطق بلبل نکرده اند
از نامعاصری همه گان ادیب ها
از خلق تا به حشر به یمن تو خوانده اند
هم بلبلان هم همه ی عندلیب ها
دیگر ملال مستمعان نیست بعد از این
فن سخن وری به زبان خطیب ها
با قامتت خمیدگی ام را سبب شدی
با خرمنت تداوم نعم الحسیب ها
در کاشغر به عمرو و به زیدم نظر نبود
در ارشلیم بر سکنات صلیب ها
ابحار هفتگانه تحمل نمی کنند
ابراند اگر برون فکنم این لحیب ها
مجنون نکته دان تری از من سزای توست
گم بادم از تذاکر نام خطیب ها